پایگاه بسیج کارگری

شهدای خیبر شرکت مارال صنعت

پایگاه بسیج کارگری

شهدای خیبر شرکت مارال صنعت

جنگ نرم

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ

جنگ نرم  چیست؟

جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی است. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی و در علوم سیاسی از واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین برای تبیین این اصطلاح  استفاده می‌شود.

گاهی به جای جنگ از واژه های تهدید یا قدرت نیز استفاده می شود، ولی در نهایت هر دوبه یک مفهوم ختم می شوند. نظریه جنگ نرم طی دهه های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است و "ژوزف نای" از اندیشمندان معاصر معتقد است، مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است، او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام می‌ برد.

در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است. اما از آنجا که در مورد گستردگی و حوزه فعالیت هر کدام اتفاق نظر وجود ندارد؛ اشاره کوتاهی به هر کدام از واژه های مذکور و سابقه تاریخی آنها خواهیم داشت.

مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است

جنگ روانی، جنگ نرم

جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسان‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوه‌ها و ترفندهایی متوسل می‌شدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت.

 فولر، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیایی اولین کسی بود که اصطلاح جنگ روانی را در سال 1920 به کار برد. در آن زمان استفاده  فولر از واژه جنگ روانی در محافل نظامی و علمی بریتانیا و آمریکا توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای با عنوان "جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن" این اصطلاح برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد. بر این اساس "جنگ روانی را باید استفاده از هر نوع وسیله ای به منظور تاثیر گذاری بر روحیه و رفتار یک گروه با هدف نظامی مشخص معنا کرد". در پایان جنگ جهانی دوم این اصطلاح به "فرهنگ لغت وبستر" وارد شد و بخشی از عبارت پردازی‌های سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.

 در سال 1950 یعنی تنها یک‌سال پس از پایان جنگ جهانی دوم "ترومن"، رئیس جمهور وقت آمریکا  به منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ‌روانی در کره پروژه‌ای با عنوان "نبرد حقیقت" را با بودجه‌ای معادل 121میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا اداره و ریاست جنگ‌ روانی را به عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی، واحدهای جنگ‌روانی گسترده‌ای را با استفاده از تجربیات جنگ‌جهانی دوم تشکیل داد. از آن‌زمان تاکنون، سازمان‌ها و واحدهای روانی ـ تبلیغاتی آمریکا با توسعه‌ای روزافزون همواره به عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کرده‌اند.

براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین، انقلاب رنگین

در سال های پایانی جنگ سرد، اولین پروژه براندازی نرم در لهستان و با رهبری "لخ والسا" در جنبش کارگری این کشور در سال 1984 تحقق یافت و با فروپاشی شوروی و یوگسلاوی و چند کشور دیگر اروپای شرقی براندازی نرم به مسئله جدیدی در حوزه قدرت و امنیت تبدیل شد.

 استعمارگران از براندازی حکومت ها در یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب های رنگی، به جای واژه خشن جنگ نرم یاد می نمایند.

 انقلاب های مخملی یا "انقلاب های رنگی" و "گلی" از شیوه های براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت به همراه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل می‌شود. انقلاب های رنگی و مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این واژه برای نخستین بار از سوی "والسلاوهادل" رئیس جمهور پیشین چک که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود، وارد ادبیات سیاسی شد. مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقدامات مرتبط و زنجیره‌ای در طی یک دوره شش هفته‌ای از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در این کشور موفق به نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت شدند. این پدیده سپس به شکل زنجیره‌ای در صربستان طی دو مرحله 1997 - 2000 ، گرجستان 2003 ، اوکراین 2004 و قرقیزستان 2005 ادامه یافت.

به طور کلی اهداف آمریکا از سازماندهی انقلاب های رنگین در کشور‌های هدف را در چارچوب حوزه‌های زیر می‌توان بررسی کرد:

- تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی

کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن

حذف و یا مهار نظام های مخالف در برابر نظام آمریکا

 - ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی

 - همسو کردن کشورهای هدف با سیاست های آمریکا

 - فرصت سازی اقتصادی برای آمریکا

 - مهار بیداری اسلامی

جورج سوروس ، رئیس بنیاد سوروس سرمایه دار بزرگ آمریکایی یا به عبارتی میلیاردر یهودی آمریکایی یکی از معماران اصلی انقلاب مخملین گرجستان در گفتگویی با روزنامه لس آنجلس تایمز اظهار داشت که : تمایل دارد سناریوی گرجستان در کشورهای آسیای مرکزی یعنی تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان تکرار شود.

شرکت‌کنندگان انقلاب‌های رنگین اغلب از مقاومت مسالمت‌آمیز با هدف اعتراض‌ علیه دولت‌های غیرهمسو با آمریکا و حمایت از دمکراسی، لیبرالیسم و استقلال ملی استفاده کرده‌اند و معمولاً یک رنگ یا گل خاصی را به عنوان سمبل و نشانه خود برگزیده‌اند. اعتراض‌های صورت گرفته و نقش مهمی که سازمان‌های غیردولتی به ویژه سازمان‌های فعال دانشجویی در سازماندهی مقاومت مسالمت‌آمیز ایفا می‌کنند، این رویدادها را برجسته‌تر نشان می‌دهد.

جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسان‌ها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوه‌ها و ترفندهایی متوسل می‌شدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت

اهداف اجرایی از جنگ نرم

همان طور که اشاره شد، جنگ روانى جدید عملى سازمان یافته و برنامه ریزى شده پدیده اى همیشگى و پیوسته است که اختصاص به مقطع زمانى خاصى ندارد. با توجه به این مسأله مى توان اهداف جنگ روانى را در یک تقسیم بندى به اهداف سیاسى و اهداف نظامى و در تقسیم بندى دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیکى و مقاصد تاکتیکى تقسیم نمود

با توجه به این که ماهیت اصلى عملیات روانى به اعتراف خود آمریکایى ها عبارت است از تلاش براى تأثیرگذارى بر افکار، احساسات و تمایلات گروه هاى دوست، دشمن یا بى طرف مى توان تا حدودى به برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى پى برد:

تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.

- ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى.

اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور.

- اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.

کاهش روحیه و کارآیى رزمى ( در زمان جنگ نظامى).

ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف.

تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و ...

تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.

- تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اخیر اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.

با توجه به تمام مطالبى که گفته شد، ضرورت مقابله جدى با جنگ روانى دشمن به شیوه هاى سخت افزارى و نرم افزارى بر کسى پوشیده نمى ماند. اما در این میان وحدت استراتژیک تمام نهادهاى کشور براى پاسداشت تمامیت ارضى نیز مقدمه اى لازم براى خنثى کردن جنگ روانى دشمنان است.


*** 


 جنگ نرم مقابله و تلاشی است از طرف نیروهای شیطان و استبداد برای به نابودی و مذلت کشاندن و برگرداندن مسلمانان از راه نجات، چنان که شیطان وعده ی آن را داده است.
   این مقابله عموماً در عرصه‌های گوناگون فرهنگی اجتماعی سیاسی اتفاق می افتد و ابزار کاربردی آن ناتوی فرهنگی است که در قالب ابزارهای دیپلماسی عمومی و روانی و رسانه‌ای عمل می کند. هدف آن تضعیف ثبات و امنیت اجتماعی، فرهنگی بوده و دوره آن بلند مدت است؛ از این‌رو می‌توان تهدید یا براندازی نرم را تلاش دشمن جهت تسلط کامل در ابعاد گوناگون بر یک جامعه دانست که این تسلط با زدودن الگوهای رفتاری و هنجارهای ارزشی جامعه مورد تهاجم و جایگزینی الگوها و ارزشهای جامعه مهاجم محقق می‌گردد. در این نوع تهدید و جنگ، کشور مهاجم بدون خونریزی و با طی کردن پروسه زمانی آرام و بدون نیاز به نیروهای نظامی بلکه با استفاده از استحاله فکری و فرهنگی یک جامعه، سلطه همه جانبه خود را بر آن جامعه تحمیل کرده و با روش نرم افزاری حساب شده آنان را مطیع خود می گرداند، در یک کلام می‌توان جنگ نرم را اینگونه تعریف نمود: اجرای برنامه ای حساب شده، مسالمت آمیز و دراز مدت برای نفوذ در ارکان سیاسی/اجتماعی یک نظام به منظور تغییر سیستم سیاسی یک کشور با ایجاد تغییر و تحول اساسی در باورهای اساسی و اصلی آنها به نفع خود. امروز جمهورى اسلامى و نظام اسلامى با یک جنگ عظیمى مواجه است . در این جنگ نرم، جوانان دانشجو ، افسران جوان این جبه اند . بنابر این بیشتر سرمایه گذاری دشمنان برای انحراف ذهن جوانان و تلقین باور های غلط در وجود آنهاست . نمونه ای از این باور های غلط را ذکر می کنیم :

1    -   آزادی های شما توسط دین اسلام گرفته شده است

2    -  وضعیت اقتصادی و جایگاه سیاسی کشور متزلزل است

3    -   کشور در ناامنی به سر می برد

4    -   فرهنگ ایرانی بخاطر دین عقب مانده است

5    -   مد ، لباس و مدل های موی غربی را امتحان کنید

6    -   حکومت بی کفایت است و توانایی اداره ی کشور را ندارد

7    -   اروپایی ها و غربی ها از ما بهتر می فهمند ، از فرهنگ و آداب آنها پیروی کنید

8    -   تا کی باید در مقابل آمریکا ایستاد؟ تسلیم شویم تا خوشبخت شویم ( استقلال زیر سایه ی آمریکا)

 -   بازی های جدید را امتحان کنید ( سبب ایجاد حس خشونت،تحریک غریزه ی جنسی ، دوری از اسلام ، و... که به طور غیر مستقیم بر ضمیر ناخودآگاه فرد  اثر می گذارد )10

- سبک جدید موسیقی ها را گوش دهید و آرامش پیدا کنید  ( در صورتی که برای روح انسان گوش دادن به این نوع موسیقی ها خطرناک است)

  ...

ابزار و اهداف جنگ نرم

 

 

   با توجه به تعریفی که از جنگ نرم صورت پذیرفت می توان ابزارهای این جنگ را بسیار ساده و کم هزینه دانست که این سادگی در عین حال بسیار پیچیده و کاربردی تر از جنگ سخت است چرا که نیاز به لشگرکشی و مقاومت های فیزیکی ندارد، بلکه با تصرف فکر، اندیشه و اراده یک جامعه و نفوذ آرام در لایه های فکری آن جامعه صورت می‌پذیرد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی: «جنگ نرم یعنی جنگ بوسیله ابزارهای فرهنگی به وسیله نفوذ به وسیله دروغ به وسیله شایع پراکنی با ابزارهای پیشرفته ای که امروز وجود دارد ابزارهای ارتباطی که ۱۰ سال قبل و ۱۵سال قبل و ۳۰ سال قبل نبود امروز گشترش پیدا کرده جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در دل‌ها و ذهن‌های مردم»ابزارهای گوناگونی جهت اجرای این تهدید وجود دارد که شامل: ابزارهای تبلیغات، رسانه، احزاب، شبهه پراکنی، تریبون های آزاد، جوسازی روانی، شایعه سازی و. از جمله این ابزار است و هدف فتح سنگرهای فکری و عقیدتی یک جامعه است: «در جنگ نظامی دشمن به سراغ سنگرهای مرزی ما می‌آید مراکز مرزی ما را سعی می‌کند منهدم کند تا بتواند در مرز نفوذ کند در جنگ روانی و آنچه که امروز به آن جنگ نرم گفته می‌شود دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌آید که آنها را منهدم کند« . در جنگ نظامی دشمن مشخص است و ما دشمن را می بینیم و ازآن نفرت داریم ، سعی می کنیم آن را از بین ببریم چون آن را مانع تجلی اهداف خود می دانیم و دوست نداریم کسی به ما زور گویی بگوید و بخواهد فرهنگ و دینمان را از ما بگیرد ولی در جنگ نرم ، دشمن مشخص نیست چون آنها خود را دوست ما و خواهان پیشرفت ما نشان می دهند در صورتی که هدفشان همان دوری از دین و فرهنگ ایرانی و رواج فرهنگ ضد اسلامی غربی است ولی ما که آن ها را دوست می بینیم سعی می کنیم به آرمان های آنان عمل کنیم و دین فرهنگ مان را فراموش کنیم .

   آن ها همان ممانعت در تشکیل اهدافمان را ایجاد و فرهنگ و دینمان را از ما می گیرند . در  صورتی که  در جنگ نظامی ما در مقابل این  دشمنی می ایستیم ولی در جنگ نرم چون دشمن و سلاح های او را نمی بینیم و نمی شناسیم نه تنها در مقابل او نمی ایستیم بلکه بی آن که بدانیم با آن همکاری می کنیم .   در این جا در می یابیم جنگ نرم به مراتب خطرناک تر و دامنه ی تاثیر گذاری آن به مراتب بیشتر از جنگ سخت (نظامی ) است . کمترین ضرر را به خودشان و بیشترین ضرر را به ما می رسانند .

   آنان در جنگ نظامی حریف وحدت و ایمان ما نشدند ولی حالا در جنگ نرم سعی دارند وحدت را از بین ببرند ، مشکلات را بزرگ جلوه دهند و قوانین اسلامی را مانع رشد کشور نشان دهند . آنان نمی توانستند از خارج به ما نفوذ کنند ولی با برنامه ریزی بسیار دقیق سعی دارند مردم را به جان هم بیندازند و از درون کشور را ویران کنند . رسانه ها بیش ترین تاثیر گذاری را در این تخریب ذهنی و انحراف فکری دارند . رسانه ها ، موسیقی های مبتذل ، فیلم ها و بازی های رایانه ای به طوری که اصلا به نظر نمی آید روی ضمیرناخودآگاه فرد تاثیر می گذارند و فرد بدون آن که احساس کند نتایج این تاثیر گذاری برنامه ریزی شده را بروز می دهد ، از دین دوری می کند ، منکر ولایت فقیه می شود ، خود را در وحدت کشور سهیم نمی داند و کاملا نامحسوس سبب ایجاد باور های غلط ، شایعه پراکنی  و ابلاغ دروغ رسانه ها می شود . مردم دیگر هم تاثیر می گیرند و این چرخه ادامه می یابد و باور غلط در میان مردم و توسط خود مردم شکل می گیرد که عواقب جبران ناپذیری دارد . مثلا شایعه ی حمله ی نظامی ، ضایع شدن مقامات سیاسی در جوامع بین المللی ، بی احترامی و بی اعتنایی دیگر کشور ها نسبت به ما ، ضعف قدرت نظامی ، نبود استقلال و وابستگی به دیگر کشور ها ، این که کمر ایران در برابر فشار های غرب خم شده است ، دولت نمی تواند کشور را اداره کند ، جوانان آزادی ندارند ، روحانیت مانع رشد اجتماعی می شود ، فلان کس فامیل فلان مقام سیاسی است ،پیشرفت های ایران خیلی کار مهمی نیست ، در این جا آزادی کامل و خوشبختی به معنای واقعی است و هزاران هزار دروغ و شایعه ی دیگر که همگی بی اساس است و توسط خود مردم در حال رواج است .

   اگر این دشمنی ها و کار شکنی ها توسط کارشناسان و متخصصان  به مردم نشان داده شود و ذهن مردم از این فتنه انگیزی ها روشن گردد ، دیگر جامعه در برابر این نوع از حمله ی روانی دشمن به خوبی واکسینه می شود .

    بسیاری از جوانان ما هستند که با فکر روشن به این وقایع نگاه می کنند و دشمنی های آنان را می بینند و با شرکت در کار های فرهنگی و مذهبی مثل شرکت در نماز جمعه ، عضویت در بسیج ، تشکیل کلاس های عقیدتی ، ایجاد پایگاه های فرهنگی و ... از ولایت پشتیبانی می کنند و دست به دست هم می دهند و منتظر ظهور آقا امام زمان که کلید  حل این مشکلات است ، می باشند .
 

  انواع جنگ

   در یک تقسیم کلی که با توجه به ابزار های به کار رفته و هدف اصلی انجام می شود می توان جنگ ها را به سه نوع سخت ، نیمه سخت و نرم تقسیم کرد . 

    منظور از جنگ سخت ، جنگ نظامی و فیزیکی میان سربازان و نظامیان مهاجم و جبهه ی مقابل است .

    هدف اصلی در جنگ نیمه سخت، تغییر حاکمان و مسئولان کشور است . در این نوع از جنگ که معمولا برای سرنگون کردن و تسخیر یک حکومت است ، سپاه دشمن علناً وارد جنگ نمی شود بلکه سعی می کند مهره های خود را توسط کودتای نظامی به قدرت برساند .

    در جنگ های نرم لااقل در مراحل اولیه جنگ هیچ منازعه ی فیزیکی و سختی صورت نمی گیرد.جنگ نرم از سنخ جنگ فرهنگی است . ابزار و ادوات آن از نوع ابزارهای فرهنگی،فکری،اندیشه ای و منشی اند و نه ابزارها و وسایل نظامی. دشمنان درجنگ نرم به دنبال تسخیر باورها و ارزش های یک ملت اند . تصرف قلب و مغز ها ، هدف اصلی جنگ نرم است و وقتی به این هدف نائل شوند در حقیقت جبهه ی مقابل را به جبهه ی خودی تبدیل کرده اند و در چنین صورتی اصولاً نیازی به تسخیر نظامی کشور و یا دخالت رسمی و مستقیم در تغییر نظام حاکم برآن نیست . بلکه این اهداف را خود آن ملت که همگی یا بخش عمده ای از آن ها در اثر جنگ نرم به جبهه ی دشمن پیوسته اند تامین می کنند . احیاناً اگر نیازی به جنگ سخت باشد با کمترین مقاومت با کشور هدف روبروخواهند شد و با هزینه ای بسیار اندک به هدف اصلی خود خواهند رسید .

    در جنگ نرم با استفاده از اقدامات روانی،رسانه ای،تبلیغاتی،اجتماعی و فرهنگی سعی می شود جامعه یا کشور هدف از بعد اندیشه ای و اعتقادی تسلیم مهجمان شود . به تعبیر دیگر در جنگ نرم دشمن سعی می کند با برنامه ریزی  کامل و دقیق و با استفاده از همه ی ابزار های ممکن بر باورها ، احساسات و رفتار های جامعه ی هدف ، تاثیر بگذارد .

    در جنگ نرم مهاجمان سعی می کنند از طریق استحاله فکری و فرهنگی ، مردمان جامعه ی هدف را ناخودآگاه به نیروی خودی تبدیل نمایند . هدف جنگ نرم این است که باور ها و ارزش های جامعه ی هدف را به گونه ای جهت دهند که همچون مهاجمان بیندیشیند . یهنی هر آنچه را آنان خوب می دانند خوب بدانند و هر آنچه را زشت معرفی می کنند زشت ببینند .

در قدرت سخت یا جنگ سخت مبنای کار اجبار است . اما در قدرت نرم یا جنگ نرم مبنای فعالیت اقناع است .

اهمیت جنگ نرم

    شدید تر و بزرگ تر دانستن فتنه از قتل در آیات 191 و 217 سوره ی بقره ، حاکی از خطرناک تر بودن تهاجم فرهنگی و جنگ نرم نسبت به جنگ های سخت می باشد . فتنه از شگرد ها و لوازم جنگ نرم است . چون در فتنه باور ها و ارزش های مردم مورد هجوم قرار می گیرد و با ترفند های مختلف آن باورها تضعیف و تحقیر می شوند .

    جنگ ها ی سخت و نیمه سخت کارایی چندانی ندارند چون تاثیر گذاری آنها کوتاه مدت و لغزنده می باشد و هزینه های فراوانی برای مهاجم در بر دارد . برای همین استعمار گران به این نتیجه رسیده اند که باید سیایت استعماری خودرا تغییر دهند . راه تثبیت سیطره بر یک کشور جنگ نرم است ، زیرا :

1) گستره ی تاثیر گذاری جنگ نرم غیرقابل مقایسه با جنگ های سخت و نیمه سخت است .

2) چون هدف نهایی جنگ سخت تصرف زمین و منطقه ی جغرافیایی است ، با مقاومت شدید مردم روبرو می شود و دوام چندانی ندارد . در حالی که جنگ نرم به دلیل مخفیانه و نامرئی بودن تحت مقاومت چندانی قرار نمی گیرد و در نتیجه تاثیر گذاری آن بسیار با دوام تر است .

3)در جنگ سخت تلفات مهاجمان سنگین است. اما جنگ نرم خیلی سریع تر و آسان تر و بدون تلفات خودی صورت می گیرد در صورتی که تلفات جبهه ی روبرو از نظر روانی بسیار زیاد است .

4) افرادی که در جنگ سخت کشته خواهند شد افرادی قهرمان و مقدس شناخته می شوند ولی در جنگ نرم چنین نیست .

5) چون قالب حکومت بر پایه ی فرهنگ و اعتقادات مردم است اگر باور ها و ارزش ها دستخوش تغییر شوند ساختار های سیاسی هم خود به خود سست خواهند شد . 

6) جنگ نرم تدریجی و پنهانی است و تشخیص آن نیاز به بصیرت و روشن بینی دارد ولی جنگ سخت آشکار و مشخص است .


*** 


امروزه جنگ ها شکل های مختلفی به خود گرفته اند از جمله جنگ نرم که شامل اقدامات روانی و تبلیغاتی می شود که هدف آن جامعه یا گروه خاصی است و عمده تفاوت آن با جنگ سخت عدم استفاده از سلاح های نظامی می باشد زیرا در جنگ نرم از سلاح های تبلیغاتی استفاده می شود. به تعبیر دیگر جنگ نرم استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن است، به منظور تاثیر گذاری بر عقاید ، فرهنگ ، سیاست ، احساسات ، تمایلات ، رفتار و مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی می شود است.

 

جنگ ها تا سال ۱۹۴۵ میلادی غالبا جنگ سخت بود. بعد از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دوره ای جدید از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به جنگ سرد مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز می‏کردند.

 

با فروپاشی شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ میلادی و پایان یافتن جنگ سرد کارشناسان جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و… دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.

 

در واقع جنگ های نرم مسئله ی تازه ای نبوده و از سابقه ی تاریخی برخوردار است. به این صورت که در ابتدا چهره ی ساده ای داشته مثلا شایعه پراکنی و دروغ پردازی اما با گذشت زمان و تحولات و پیچیدگی های روز افزون اجتماعی، این رویکرد نیز پیشرفت نموده و از پیچیدگی های بیشتری برخوردار شده است.

 

 

تعریف جنگ نرم

 

تعریف جنگ نرم Soft Warfare در جبهه مقابل جنگ سخت Warfare Hard است و تعریف یکسانی که مورد پذیرش همگان باشد ندارد.

جان کالینز تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا جنگ نرم اینگونه تعریف کرده است : استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود.

 

تعریف جنگ نرم در آیین رزمی ارتش ایالات متحده آمریکا : جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروههای دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد.

 

بنابراین جنگ نرم را می توان اینگونه تعریف کرد که اقدامات نرم روانی و تبلیغاتی رسانه ها که جامعه هدف را بدون درگیری و استفاده از زور به  شکست وا می دارد

 

به عبارت دیگر جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی می باشد. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی استفاده می شود و در علوم سیاسی می توان به واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیراً به واژه انقلاب رنگین اشاره کرد.در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر با استفاده از راه های غیر نظامی است.

 

دلیل های استفاده از جنگ نرم چیست ؟

 

جوزف نای نظریه‏ پرداز مشهور آمریکایی مقاله ای تحت عنوان قدرت نرم power Soft در فصلنامه آمریکایی foreign policy در سال ۱۹۹۰ انتشار داده که دیدگاه جدیدی را به مخاطبان ارائه کرد که براساس آن ایالات متحده به جای آن که از طریق بکارگیری آنچه که قدرت سخت می نامند به انجام کودتای نظامی در کشورهای رقیب اقدام کند تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهای هدف از طریق تأثیرگذاری بر نخبگان جامعه متمرکز می کند.

 

در این مقاله نویسنده دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیری دیپلماسی عمومی در کنار بکارگیری قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرده. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجی آمریکا تحت عنوان بکارگیری قدرت هوشمند Smart power به مورد اجرا گذارده شد. 

 

جنگ نرم امروزه یکی از کارآمدترین و کم هزینه ترین و درعین حال خطرناک ترین انواع جنگ علیه امنیت ملی یک کشور است چون می توان با کمترین هزینه به اهداف مورد نظر دست پیدا کرد.

 

بعضی از اهداف استفاده از جنگ نرم :

 

– تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی

– کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن

– حذف و یا مهار نظام های مخالف در برابر نظام تحمیل کننده جنگ نرم

– ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در جامعه هدف

– همسو کردن کشورهای هدف با سیاست های کشور تحمیل کننده جنگ نرم

– فرصت سازی اقتصادی برای کشور تحمیل کننده جنگ نرم

– مهار بیداری فکری جامعه هدف

 

 

مهم ترین اهداف جنگ نرم

 

۱- تضعیف فرهنگی یک جامعه در جهت تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و کنترل شده .

۲- تضعیف سیاسی کشور مورد نظر به منظور ناکارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخریب و سیاه نمایی ارکان آن نظام.

۳- ایجاد رعب و وحشت در مواردی همچون فقر جنگ یا قدرت خارجی سرکوبگر .

۴- اختلاف افکنی در میان مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام های نظامی و سیاسی کشور .

۵- ارائه روحیه یاس و ناامیدی در اجتماع به جای نشاط اجتماعی و احساس بالندگی از پیشرفت های کشور.

۶- بی تفاوت کردن نسل جوان به مسائل مهم کشور.

۷- کاهش روحیه و کارآیی در میان نظامیان و ایجاد اختلاف میان شاخه های مختلف نظامی و امنیتی.

۸- ایجاد اختلاف در سامانه های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.

۹- تبلیغات سیاه به وسیله شایعه پراکنی و جوسازی از راه پخش شب نامه ها و…

۱۰- تقویت نارضایتی های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی .

۱۱- تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل های نادرست و اغراق آمیز.

 

مقابله با جنگ نرم

در این میان چه کار کنیم تا بتوانیم با بهره ‏گیری از ساز و کارهای مختلف از اعمال تهدیدات نرم پیشگیری کنیم ؟

مقابله با جنگ نرم، نخست نیاز داریم تا ویژگی‌های این نوع جنگ را آنالیز کرده و خوب بشناسیم و بدانیم که جنگ نرم با جنگ سخت، چه تفاوت‌هایی دارد. آنچه در جنگ سخت مورد هدف قرار می‌گیرد، جان انسان‌ها، تجهیزات، امکانات است که معمولا در این مواقع با استفاده از همین مسائلی که مورد هدف قرار گرفته است، افکار عمومی علیه دشمن فعال می‌شود، در حالی که در جنگ نرم آن چه هدف قرار می‌گیرد، افکار عمومی است.

هر ملتی و کشوری دارای منابع قدرت نرم است که شناسایی و تقویت و سازماندهی آن ها می تواند براساس یک طرح جامع تبدیل به یک فرصت و هجوم به دشمنان طراح جنگ نرم شود. به عنوان مثال، منابع قدرت نرم در ایران را می توانیم ایدئولوژی اسلامی، قدرت نفوذ رهبری، حماسه‏ آفرینی‏ها و درجه بالای وفاداری ملت به حکومت برشمریم.

 

 

نتیجه گیری

 

باید بدانیم که قدرت نرم بنیاد و زیرساخت اصلی امنیت همه جانبه ی یک نظام سیاسی است و فرهنگی نمودن امنیت جهانی در این چارچوب به عنوان شکل و ماهیت جدید امنیتی قابل توجیه است. در این نگرش، راهبرد دستیابی به امنیت؛ قدرت نرم و تاثیر هنجاری بر دیگران است و جنگ نرم به عنوان منبع و کانون اصلی تهدید در محیط امنیتی جدید به شمار می آید. با نگاهی به نظریه های مختلف و بررسی چیستی، ویژگی و ابعاد گوناگون جنگ نرم می توان گفت که جنگ نرم پدیده ای است که جنبه های مختلف حیات انسان را در عصر حاضر تحت تاثیر قرار داده است.

جهانی شدن فرایندی طبیعی با هدف وحدت بخشیدن به جوامع انسانی است ولی با رویکرد جنگ نرم گروه دیگر این پدیده را فرایندی می دانند که در پی حاکم نمودن الگوهای رفتاری خاص ازسوی بازیگران و قدرت ها با اهداف مشخص مدیریت می شود.



سونامی فرهنگی در قدرت نرم

تقریبا همه ما می دانیم که در دورانی زندگی می کنیم که عرصه برای مانور قدرت های نرم حیطه اثرگذاری وسیع تری را به خود اختصاص داده است.

فناوری پیچیده امروز در عصر اطلاعات، روابط رمزآلود و متعددی را به وجود آورده و حیطه های مختلف فرهنگی،اجتماعی و سیاسی را در نوردیده تا به این وسیله اهداف مشخص و از پیش تعیین شده ای را دنبال کند.

در این میان فرصت مناسبی فراهم شده تا برخی از کشورهای مدعی قدرت و البته ابرقدرتها، بتوانند به توسعه طلبی و اعلان پیام های خاصی از جانب خویش را در شرایط متنوعی تبلیغ کنند و توسعه دهند.این توسعه می تواند به گونه ای باشد که با توسعه طلبی دیگران هم به نوعی مقابله کند و به طور کلی توسعه طلبی از جنس فرهنگی- اجتماعی است که در فضایی غیر خشونت، رخ می دهد و افزایش قدرت را به شیوه نرم در پیش می گیرد.

قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دهی ذهنی به توجیهات دیگران. به عبارت دیگر جنس قدرت نرم از انواع اقناع و درقدرت سخت از مقوله (وادار و اجبار) کردن می باشد.

اقتدار و هدایت تنها منحصر به این نیست که فردی رهبری افکار عده ای را برعهده گیرد، بلکه آنچه امروز دیده می شود وجود نوعی رهبری نامحسوس در سطح وسیع جهانی است. این به گونه ای است که بتوان افراد را به سمت و سوی خاصی جذب کرد و آنها را به سوی آنچه شما می خواهید سوق داد، در چنین شرایطی اینطور به نظر می رسد که دیگر نیازی به استفاده از هویج و چماق برای مجبور کردن افراد نیست.

هدف رسانه ها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکار عمومی نیست، بلکه رسانه ای در دنیا موفق است که بتواند با افکار عمومی حرکت کند و خود را سازگار با آنها نشان دهد

قدرت نرم چیست؟

برای پاسخ به این سوال بهتر است در ابتدا ببینیم مفهوم قدرت به چه معناست.

قدرت توان تحمیل اراده بر

 1) طبیعت

2) دیگران

3) و خود است. همه ی افراد از قدرت استفاده می‌کنند. در خانواده ، محل کار، اجتماع و ... قدرت به کار گرفته می‌شود. تنها شئون، ابزار، و نوع شکل آن تفاوت دارد.

 قدرت را می‌توان از حیث کارکردی و ابزاری تقسیم بندی کرد. بر اساس تقسیم‌بندی «ژوزف نای»، یکی از نظریه پردازان مطرح دکترین قدرت نرم، قدرت بر دو نوع «قدرت سخت» Hard power و قدرت نرم Soft power تقسیم می‌شود. اما در ایران تقریبا از یک دهه پیش تا به حال، قدرت را بر سه دسته تقسیم بندی می‌کنند. و در حد فاصل بین قدرت سخت و قدرت نرم، از قدرت دیگری به نام «قدرت نیمه سخت» نام می برند. این تقسیم‌بندی سه گانه از قدرت تنها مخصوص ایران است و در هیچ عرف آکادمیکی چنین تقسیم‌بندی وجود ندارد. حال باید ببینیم که این سه نوع قدرت چه تعریفی دارند و نیز هر یک از آنها ناظر بر کدام یک از حوزه ها هستند:

1- قدرت سخت:

همان طور که از اسم آن می توان دریافت، ناظر بر قدرت نظامی و توان نظامی است. بنابراین موضوعی به نام «خشونت» عنصر اصلی آن است. از طریق اعمال قدرت سخت است که شخص یا کشور خاصی را «مجبور» به انجام دادن کاری می‌کنند. بنابراین قدرت سخت، «قهری» و «اجبار‌آمیز» است. این نوع قدرت معمولا زمانی استفاده می‌شود که کشوری بخواهد کشور و سرزمینی دیگر را به تصرف خود در آورد.

2- قدرت نیمه سخت:

ساز و کار قدرت نیمه سخت از طریق «تشویق» و «تنبیه» است. حوزه ی کاری این نوع قدرت متنوع است و مشتمل بر حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و .. می شود. از طریق به کارگیری قدرت نیمه سخت می‌توان با استفاده از اعضای یک کشور، «دولت»ی دست نشانده در آن کشور به وجود آورده و از این طریق بر دولت و بازار و ارکان مهم آن جامعه تسلط پیدا کرد.

3- قدرت نرم:

که بیشتر ناظر بر ابعاد فرهنگی، روانی و اطلاعاتی است. تعبیری که رهبر انقلاب از این نوع قدرت داشته‌اند. اصطلاح «استعمار نو» بوده است. در این نوع قدرت، به جای تصرف و تسلط سرزمین‌ها و یا دولت‌‌ها، تصرف «ذهن» ‌ها و «قلب‌»ها مد نظر قرار می گیرد.. به سادگی روشن است که ابزارهای رسیدن به چنین هدفی در اولویت اول، رسانه های فرهنگی و اطلاعاتی است.

نکته مهم این است که در مقابل قدرت سخت و نیمه سخت می‌توان صلابت به خرج داد و مقابله به مثل کرد. اما در فرایند قدرت نرم از آنجا که فعالیت ها و عملکردهای آن به صورت غیر مستقیم و نامحسوس است، انسان بدون آن که بداند تحت تاثیر قرار گرفته و به اصطلاح دچار «استحاله» می شود.

قدرت نرم عبارت است از توانایی شکل دهی ذهنی به توجیهات دیگران. به عبارت دیگر جنس قدرت نرم از انواع اقناع و درقدرت سخت از مقوله (وادار و اجبار) کردن می باشد

قدرت نرم عبارتست از:

• رفتار با جذابیت قابل رویت اما غیر محسوس

 قدرت نرم (نه زور است ، نه پول). در قدرت نرم به روی ذهنیت ها سرمایه گذاری می شود.

قدرت نرم به آن دسته از قابلیت ها و توانایی های کشور اطلاق می شود که با به کارگیری از ابزاری چون فرهنگ، آرمان و یا ارزش های اخلاقی، به صورت غیرمستقیم بر منافع یا رفتارهای دیگر کشور ها اثر می گذارد.

قدرت نرم، تبلیغات سیاسی نیست بلکه مباحث عقلانی و ارزش های عموم را شامل می شود و هدف آن تغییر افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است.

وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز، جهان های ذهنی و غیر واقعی را گه گاه به شکل آرمانی به دنیا مخابره می کنند. آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی کنند، بلکه واقعیت ها را می سازند.

هدف رسانه ها از قدرت نرم در ابتدا مدیریت افکار عمومی نیست، بلکه رسانه ای در دنیا موفق است که بتواند با افکار عمومی حرکت کند و خود را سازگار با آنها نشان دهد.

در عصر رسانه های نوین، به مدد تکنولوژی پیشرفته ارتباطات و اطلاعات، کسب قدرت نرم به مراتب راحت تر از بدست آوردن و نگهداری قدرت سخت است و دولت ها اگر بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود باز تعریف کنند، در آن صورت مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت نمایند.

مهندسی افکار عمومی در دنیای امروز یکی از بزرگترین و البته موفقیت آمیزترین شیوه هایی است که برای هدایت افکار مردم به کار گرفته می شود. این مساله خصوصا در رابطه با کشورهای جهان سوم و خاورمیانه به طور دقیق تری صورت می گیرد.

به نظر می رسد آنچه که امروز بیش از هر چیز برای جهانیان تبلیغ می شود، دعوت به خوشی،خوشگذرانی و خاموشی اندیشه است.

ایجاد تنوع در سرگرمی و لذت افراد می تواند بهترین وسیله باشد برای اینکه توجه را از نقاط مهم و اساسی منحرف ساخت. به این ترتیب افراد به سمتی می روند که کمتر بیندیشند و بیشتر تفریح کنند و لذت برند. در چنین شرایطی می توان اقدامات تاثیرگذاری را عملی کرد. چرا که لافکری و سرخوشی بی هدف در میان افراد یک جامعه، شرایطی را مهیا می کند که می توان افکار عمومی را در دست گرفت و هر سمتی هدایت کرد. نه اینکه مهندسی افکار در همین حیطه خلاصه شود بلکه این یکی از مهمترین حیطه هایی است که امروز مصادیق قدرت نرم را می توان در آن جستجو کرد.

پس بدانیم و باور داشته باشیم که در پس مظاهر خوشی و لذتی که در طی زندگی روزمره با آنها مواجه هستیم، معانی بسیاری نهفته است که به طور نامحسوس افکار ما را هدایت می کند. بررسی موردی هر یک از این ها در این نوشتار نمی گنجد. فقط بهتر آن است که مراقب باشیم، به یکباره تسلیم این همجمه عظیم نشویم.

فاطمه ناظم زاده



جنگ نرم دراندیشه وکلام امام خمینی"ره"

بدون شک امام خمینی(ره) یکی از بزرگترین رهبران دینی تاریخ بشریت است، صرف نظر از ویژگی های شخصیتی امام راحل که به تقوا، تهذب و تسلیم محض بودن او در برابر ذات لا یزال الهی بر می گردد و علاوه بر موقعیت ویژه علمی و فقهی ایشان، هوش و نبوغ سیاسی و قدرت پیش بینی و تحلیل قوی و دقیق امام، وی را به عنوان یک رهبر بسیار موفق در طول اعصار معرفی کرد و یقینا" در طول قرن های بعد به عنوان یک شخصیت اسطوره ای از او یاد خواهد شد.

یکی از ویژگی های خاص امام خمینی(ره) قدرت تحلیل بالا و پیش بینی دقیق موضوعات و تحولات بعدی با حداقل خطا بود که موجب شد، امام در طول حیات مبارزاتی خود کمتر دچار اشتباه شود و به گواهی بسیاری از آگاهان برخی از اشتباهات صورت گرفته نیز از سوی دیگران به امام تحمیل گردید.

از سوی دیگر، موضوع "جنگ نرم" از جمله مسائلی است که در عصر ما به یکی از مباحث جدی میان صاحب نظران تبدیل شده و بسیاری از اهل فن اعتقاد دارند، در زمانه ما جنگ نظامی جای خود را به جنگ نرم داده و قدرت ها تلاش می کنند، از راه تاثیر گذاری بر رسانه ها و مطبوعات و مراکز آموزشی، کنترل افکار عمومی را در دست گرفته و به این ترتیب راه های تسلط بر رقبا را طی نمایند.

امام خمینی:

آمریکا با زور سرنیزه به میدان نمی آید، بلکه با قلم به میدان می آید

از جمله سوالاتی که در این زمینه مطرح می شود این است که آیا در کلام و اندیشه امام خمینی(ره) به موضوع جنگ نرم نیز اشاره شده است یا نه؟

در پاسخ باید گفت: امام خمینی(ره) در طول دوران حیات مبارزاتی خود همچنان که به ابعاد مختلف مبارزه توجه کامل داشت، به جنگ نرم، شیوه های آن و ابزارهای مورد استفاده در آن نیز در مقاطع مختلف توجه نشان داد و با تعابیر مختلف دوستداران خود را متوجه آن ساخت.

اهداف دشمن در جنگ نرم از دیدگاه امام خمینی(ره)

به اعتقاد امام خمینی(ره) یکی از راه های مهمی که دشمن از طریق آن جهت ضربه زدن به اسلام و انقلاب اسلامی اقدام می کند، استفاده از روش های جنگ نرم است.

ایشان در یکی از سخنرانی های خود یاد آوری می کنند:" آمریکا با زور سرنیزه به میدان نمی آید، بلکه با قلم به میدان می آید" و به این ترتیب شیوه جنگ غرب علیه اسلام را پیش بینی می کند.

ایشان در تذکری به دوستان انقلاب اسلامی خاطر نشان می کند، نباید از قدرت نظامی دشمن ترسید

"عزیزان، ما از محاصره اقتصادى نمى‏ترسیم، ما از دخالت نظامى نمى‏ترسیم، آن چیزی که ما را مى‏ترساند ، وابستگى فرهنگى است، ما از دانشگاه استعمارى مى‏ترسیم".

این رهبر فرزانه ایجاد وابستگی شدید فرهنگی به غرب را مهمترین هدف دشمن از راه اندازی جنگ نرم عنوان می کند.

این پیر خردمند، همواره در سخنان خود به عرصه هایی که دشمن از طریق آن تلاش خواهد کرد، به پیکره امت اسلامی ضربه وارد کند حساسیت نشان داده و بخش زیادی از تلاش خود را به اصلاح این عرصه ها اختصاص دادند. به اعتقاد ایشان دانشگاه و رسانه، دو عنصر اساسی و محوری در پیمودن راه سعادت یا رفتن به سمت شقاوت در جامعه امروز ماست.

از دیدگاه حضرت امام، دشمن برای ضربه زدن به اهداف عالیه دین تلاش خواهد کرد، در اولین قدم دانشگاه و دانشجو را از مسیر اصلی منحرف نماید.

ایشان در این زمینه می فرمایند: اما در دانشگاه ها نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزش هاى خودى منحرف کنند و به سوى شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها هرچه مى خواهند انجام دهند. اینان می خواهند به این طریق کشور را به غارت زدگى و غرب زدگى بکشانند و این بهترین راه برای عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه است.

امام خمینی(ره) که در بیان دقیق خود رمز مشکلات موجود در جوامع مسلمین را کشف کرده است، تنها راه مبارزه با این تهاجم را اسلامی کردن دانشگاه ها و توجه به مسائل تربیتی و متعهد بار آوردن دانشجو می داند.

ایشان در این زمینه می فرمایند:

دانشگاه باید عالم درست کند، دانشگاه باید اشخاصى را درست کند که مملکت‏ خودش را اداره کند از حیث علمیت، اداره کند از حیث فرهنگ، نه اینکه غایت آمال این باشد، یک چیزى دستش بیاید برود تو یک اداره‏اى بنشیند".

پیشوای بزرگ امت همواره تاکید داشتند، صحنه مبارزه حق و باطل منحصر به میدان های جنگ نظامی نیست، بلکه فضاهای علمی و آموزشی و مراکز رسانه ای، مهمترین صحنه های تقابل دو گروه حق و باطل اند

در اندیشه امام راحل عرصه رسانه نیز یکی از مهمترین میعادگاه های دشمن برای ضربه زدن به اسلام و آموزه های آن است، ایشان رادیو و تلویزیون را از مهمترین عوامل اصلاح یا فساد جامعه عنوان می کنند: " رادیو و تلویزیون از تمام رسانه هایى که هست‏ حساستر است. رادیو و تلویزیون مى‏تواند یک مملکت را اصلاح کند و مى‏تواند به فساد بکشد. تبلیغات رادیو و تلویزیون مى‏تواند از راه سمع مردم را تربیت یا منهدم کند".

ایشان، در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خود از نقش تلویزیون در تغییر هنجارهای جامعه و ایجاد دگرگونی در فرهنگ جامعه سخن می گوید. در باور امام، رادیو و تلویزیون و سینمای فاسد از یک جامعه مولد، یک جامعه مصرف گرا و شهوت خواه می سازد و این دقیقا همان چیزی است که دشمن به دنبال آن است.

توجه امام به عرصه رسانه تنها به سوی رادیو تلویزون معطوف نیست. ایشان ضمن اینکه در مقاطع مختلف، از نقش افراد روشنفکر و متعهد در آگاهی رساندن به آحاد افراد جامعه از طریق درج مقالات در روزنامه ها و مجلات تجلیل می کند، از نقش منفی رسانه های ضد ارزشی و تاثیر آن در منحرف کردن افکار جوانان و انسانهای کم اطلاع جامعه نیز سخن می گوید.

امام خمینی(ره) در مورد نقشی که روزنامه ها و مجلات در جنگ نرم دشمن علیه ما ایفا می کنند، می فرماید: " مجله ها با مقاله ها و عکس هاى افتضاح بار و اسف انگیز و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگى خویش و ضد اسلامى با افتخار مردم به ویژه طبقه جوان مؤثّر را به سوى غرب یا شرق هدایت مى کردند".

اما در دیدگاه امام استفاده از ابزار رسانه، تنها بخشی از برنامه هدفمند و بلند مدت دشمن صحنه جنگ نرم است. امام خمینی (ره) با دیده روشن بین خود ایجاد مراکز فحشا و فساد و کشاندن جوانان به سوی بی بندباری و بی مسئولیتی را از برنامه های عمده دشمن می داند.

در نظر امام خمینی(ره)، تقویت و حمایت از عناصر خودباخته و منحرف و ایجاد زمینه کار و فعالیت برای این افراد از دیگر برنامه های دشمن برای مقابله نرم با جریان بزرگ اسلامی در جهان است.

ایشان حتی از امکان نفوذ و رسوخ افراد منحرف در میان علمای دینی و حوزه های علمیه نیز سخن می گوید و از متولیان امر می خواهد تا متوجه حضور افراد منحرف حتی در میان حوزه های علمیه دینی نیز باشند

امام راحل در این خصوص می فرمایند: "یکى از راه هاى با اهمیت براى مقصد شوم آنان و خطرناک براى اسلام و حوزه هاى اسلامى نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه هاى علمیّه است که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافى است و خطر بسیار عظیم آن در درازمدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیّاد که با آگاهى بر علوم اسلامى و جازدن خود در بین توده ها و قشرهاى مردم پاکدل و علاقه مند نمودن آنان به خویش و ضربه مهلک زدن به حوزه هاى اسلامى و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب مى باشد".

ایشان همچنین جداکردن علمای دینی و حوزه های علمیه از دانشجویان و مراکز دانشگاهی را نیز از عرصه های جنگ نرم و نقشه های دشمن در مبارزه با اسلام می داند.

امام خمینی:

مجله ها با مقاله ها و عکس هاى افتضاح بار و اسف انگیز و روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگى خویش و ضد اسلامى با افتخار مردم به ویژه طبقه جوان مؤثّر را به سوى غرب یا شرق هدایت مى کردند

امام در توصیه ای به امت اسلامی چنین می گویند: " توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هرچه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامى پیوند دوستى و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه هاى دشمن غدّار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادى را دیدند که با گفتار و رفتار خود در صدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند".

پیشوای بزرگ امت همواره تاکید داشتند، صحنه مبارزه حق و باطل منحصر به میدان های جنگ نظامی نیست، بلکه فضاهای علمی و آموزشی و مراکز رسانه ای، مهمترین صحنه های تقابل دو گروه حق و باطل اند .

امام راحل در تبیین دقیق خود از صحنه نبرد فوق روشنفکرمآبان خودفروخته و متحجرین خشک مغز و متعصب را مهمترین گروه ها برای سوء استفاده دشمن به عنوان عوامل جنگ نرم می دانند.

در اندیشه امام دشمن با تاثیر گزاری بر این دو گروه، از هر یک به نوعی در خصوص ضربه زدن به کلیت باورهای اسلامی مردم استفاده می کنند. از گروه اول به عنوان ابزار ستیزه با باورهای عمیق دینی مردم و از گروه دوم به غرض زیر سوال بردن مبانی دینی و اعتقادی استفاده ابزاری صورت می گیرد.

از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصا در دهه های معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مایوس نمودن ملت ها از اسلام است . گاهی ناشیانه و با صراحت به این که احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است، نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند یا آن که اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضرنمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهى موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفدارى از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهى سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایى و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خداى تعالى نزدیک و از دنیا دور مى کند و حکومت و سیاست و سررشته دارى بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوى است چه اینها تمام براى تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیاء عظام است و مع الا سف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدیّنان بى خبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتى دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق مى دانستند و شاید بعضى بدانند و این فاجعه بزرگى است که اسلام مبتلاى به آن بود".

امام راحل بعد از بیان همه مسائل فوق در یک توصیه اساسی وحدت کلمه و بیداری و هوشیاری در برابر توطئه های دشمن را مهمترین عامل پیروزی عنوان می کند. ایشان می فرمایند: "از خارج هیچ ترسی نداشته باشید ، از داخل خودمان بترسید از این که با توطئه ها شما ها را از هم جدا کنند".

قبس زعفرانی



شیوه های تسلط در جنگ نرم

شیوه های جنگ نرم برای تسلط بر اراده ملت ها

بخش سیاسی_بهترین راه برای تاثیر گذاری در جنگ نرم ، استفاده از اوقات فراغت مردم کشورهای هدف و ایجاد رسانه های تفریحی علیه این کشورهاست. به همین دلیل کارشناسان امر معتقدند، بهترین حوزه فعالیت جنگ نرم حوزه های اجتماعی است.

استفاده از رسانه های تفریحی بهترین روش تاثیر گذاری در جنگ نرم

کارشناسان علوم سیاسی بر این باورند، یکی از روش های موثر برای آموزش و تاثیر گذاری  روش کنش محوری است که در فضای اوقات فراغت این کار به بهترین شکلی انجام می شود.

در چنین فضایی می توان بهترین تاثیررا بر مردم یک جامعه گذاشت و این موضوعی است که متولیان جنگ نرم نیز آن را دریافته اند و در حال اجرای این متد در کشورهای هدف از جمله ایران هستند.

نئولیبرال ها پایه گذاران اصلی جنگ نرم در جهان امروز

در حال حاضر کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا تاکتیک‌ های جنگی خود را تغییر داده و از روش جنگ سخت به جنگ نرم روی آورده اند. نئولیبرال ها معتقدند، جدال مستقیم نظامی باعث هزینه های بسیار اقتصادی و استراتژیک برای کشور مهاجم می شود و این در مقابل اندیشه رئالیست ها مطرح شد که معتقدند، هر هزینه ای را برای رسیدن به هدف باید پرداخت کرد. 

چرا دیگر جنگ سخت گزینه اصلی  غرب نیست ؟

اصولا اندیشه نئولیبرال ها بر پایه  اقتصاد شکل می گیرد و به همین جهت قدرت نرم برای نخستین بار توسط نئولیبرال ها مطرح شد که طبق آن قابلیت های کشور مهاجم را برای کنش در صحنه بین المللی منعکس می کند،  برای مثال جنگ امریکا علیه عراق ظاهرا یک ماهه به سود امریکا به پایان رسید ، اما باید توجه داشت که از مارس 2003 تا هم اکنون ، آنها هفت سال مستمر هزینه های مختلفی را - چه هزینه های سیاسی و چه هزینه های استراتژیک و بین المللی - به خاطر ماندن در عراق پرداخت کردند.

در جنگ نرم برعکس جنگ سخت ، افکار ، اراده ، همبستگی و انسجام یک ملت مورد هدف قرار می گیرد. واکنش به جنگ های سختی که قدرت های استکباری راه انداختند، باعث شد آنها برای دستیابی به منافع یک کشور از طریق جنگ نرم وارد عمل شوند.

آمریکایی‌ ها در افغانستان نیز 9 سال است که درگیر هزینه های مختلف ماندن در این کشور هستند و انتقاد نئولیبرال ها به همین موضوع است و آنها این سوال را مطرح می کنند که چرا امریکا طی سال های گذشته با رکود اقتصادی مواجه شد ؟ نئولیبرال ها معتقدند جنگ نرم به همین دلیل اهمیت پیدا می کند.

کشورهای قدرتمند بر پایه جنگ نرم با ورود به حوزه های مختلفی مانند علم ، موسیقی ، فیلم ، کتاب و حتی غذا ، با ایجاد جذابیت ، رفتار و سبکی را به مردم و حتی مسئولین کشورهای هدف تعریف و القا می کنند که خود خواستار آن هستند، رفتار و سبکی که در جهت منافع کشورهای قدرتمند است.

هنگامی که جنگ نرم در دستور کار کشورهای قدرتمند ها قرار می گیرد، بدین مفهوم است که آنها بخشی از رفتار استراتژیک خود را در فضای غیر نظامی طراحی کرده اند و  جنگ نرم  معمولا با استفاده از اصل  غافلگیری همراه است.

جنگ نرم در دوران باستان

بسیاری از استراتژیست های دوران باستان مانند " سونتزو " معتقدند : جنگ نرم ماهیت غیرمستقیم دارد و در فضایی کاملا پیچیده و در هم تنیده شکل می گیرد.

هدف جنگ نرم مقابله با ساختار نظامی نیست ، بلکه تحت تاثیر قرار دادن اراده کشور هدف است و فضای جنگ نرم فضایی نرم افزاری ، گفتمانی است که و بر پایه ارتباطات استوار است.

کشوری که بتواند برای خود قدرت نرم ایجاد کند ، طبیعتا از توانایی های لازم برای مبارزه و مقابله در یک فضای مجازی اعتقادی نیز برخوردار خواهد بود.

جنگ نرم و بعد سوم قدرت

جنگ نرم بعد سوم قدرت است ، یعنی یک کشور قدرت را به گونه ای اعمال کند که کشور مقابل بدون این که متوجه شود، در جهت منافع آن کشور حرکت کند.

اهداف  جنگ نرم علیه  ایران

مشخصا سه هدف اصلی در جنگ نرم علیه ایران وجود دارد، هویت زدایی اسلامی و انقلابی ، تحت تاثیر قرار دادن ثبات نظام و جلوگیری از روند پیشرفت کشور.

در جنگ نرم برعکس جنگ سخت ، افکار ، اراده ، همبستگی و انسجام یک ملت مورد هدف قرار می گیرد. واکنش به جنگ های سختی که قدرت های استکباری راه انداختند، باعث شد آنها برای دستیابی به منافع یک کشور از طریق جنگ نرم وارد عمل شوند.

جنگ نرم و لزوم واکسینه شدن کشورهای هدف

در جنگ نرم ، جامعه هدف خود باید از درون خود امکان مقاومت و تحرک و خنثی سازی را با ساز و کارهایی ایجاد کند. سیاسی و اعتقادی دو قسمت مختلف جنگ نرم هستند که هر کدام با شیوه خاصی مورد هدف قرار می گیرند و کشور هدف باید شیوه های متفاوت مقابله با آنها را فراگیری و اعمال کند.

   قبس زعفرانی



پیشینه نرم جنگ نرم

تعریف مفهومی که مفهوم جنگ نرم در مقابل جنگ سخت مورد استفاده قرار می گیرد و دارای تعریفی واحد که مورد پذیرش همگان باشد نیست و برداشت افراد، جریان ها و دولت های گوناگون از جنگ نرم متفاوت است.

جان کالینز، تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از:"استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود"، می داند.

ارتش آمریکا جنگ نرم را بدین صورت تعریف می‌کند: "جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اقداماتی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروه های دوست به نحوی است که مقاصد و اهداف ملی ایشان را تامین کند.

بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه ای بشمار آورد که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد. جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است.

پیشینه تاریخی

به نظر می رسد جنگ نرم و مفاهیم مشابه آن مانند عملیات روانی، جنگ روانی، قدرت نرم، جنگ سفید و... قدمتی به اندازه حیات بشری دارد. نوع نگاه، زاویه دید، ارتباطات چهره به چهره و غیر کلامی ساده ترین و البته قدیمی ترین روش های عملیات روانی و جنگ نرم است. برخی قدیمی ترین روایت پیرامون جنگ نرم را به نبرد کیدئون با ماد نسبت می دهند که در این جنگ سپاهیان کیدئون با افزایش چندین برابری مشعل های لشگریان باعث فریب و ترس مادها شدند و در نتیجه بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یافتند.

با این وجود جنگ نرم با مختصات جدید خود بعد از شروع جنگ سرد و در اوج آن یعنی در دهه هفتاد با مشارکت اساتید برجسته علوم سیاسی و علوم ارتباطات و اعضای برجسته آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و فرماندهان ارشد پنتاگون با تاسیس مرکزی تحت عنوان "کمیته خطر جاری" طراحی و تدوین شد که مهمترین هدف آن بمباران تبلیغاتی علیه بلوک شرق و به ویژه شوروی بود که ظاهراً بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این کمیته به "کمیته صلح جاری" تغییر کرد و همچنان فعال است و کانون تهاجمات روانی آن جهان اسلام و به ویژه جمهوری اسلامی ایران و هواداران منطقه ای آن از جمله حزب اله، حماس و کشورهای دوست ایران می باشد.

هر شایعه در برگیرنده بخش قابل توجهی از واقعیت می تواند باشد، ولی ضریب نفوذ آن بستگی به درجه ابهام و اهمیت آن دارد، در واقع هرچقدر شایعه پیرامون مسائل "مبهم" و "مهم" باشد، همان مقدار ضریب نفوذ آن افزایش می یابد.

کشور ما به دلیل برخورداری از فرهنگ و تمدن کهن ایرانی- اسلامی، اصالت نژادی، وسعت سرزمین، کمیت و کیفیت جمعیت، امکانات نظامی، اقتدار سیاسی، نفوذ منطقه ای و بین المللی، منابع طبیعی، سرمایه اجتماعی، درایت وتوانمندی رهبران فرهنگی وسیاسی، یکپارچگی انسجام ملی و مهمتر از همه تمسک به فرهنگ و مکتب اهل بیت علیهم السلام و التزام به نظریه ولایت فقیه الگویی مترقی و متعالی برای کشورهای اسلامی و عامل مهمی در بیداری و خیزش ملت های اسلامی منطقه است. بنابراین غرب و در راس آن آمریکا کانون حملات نرم خود را متوجه ایران اسلامی کرده اند و در کنار تحمیل 8 سال جنگ تحمیلی، کودتاهای گوناگون، حمایت از گروه های ضد انقلابی و ایجاد اغتشاش در کشور، از انواع متدهای جنگ نرم در حوزه های گوناگونی از جمله سینما، تئاتر، رمان و ادبیات داستانی، شعر، رسانه های دیجیتالی، گروه های مجازی و حقیقی، معنویت های ساختگی و عرفان های دروغین و... بهره برده اند .

تاکتیک های جنگ نرم

در ذیل به مهمترین آنها پرداخته می‌شود:

برچسب زدن

بر اساس این تاکتیک رسانه ها، واژه های مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل کرده و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت می دهند. گاهی هدف از این عملکرد آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند، به عنوان مثال رسانه های کشورهای غربی با منفی سازی مفهوم "بنیادگرایی و اطلاق آن به کشورهای اسلامی" سعی دارند چهره منفی ای از این کشورها در اذهان عمومی مخاطبین خود القاء و ایجاد کنند.

برچسب زنی یا اسم گذاری اعتقادی برای تحریک به رد فکری و اندیشه ای بدون بررسی شواهد مورد استفاده قرار می گیرد، به عنوان مثال کشورهای غربی ها به مقاومت مشروع مردم مظلوم فلسطین و لبنان، برچسب تروریسم می زنند و حمایت ایران از این مبارزین را حمایت از تروریسم می نامند و با تبلیغات رسانه ای افکارعمومی را دستکاری می کنند.

روشنگری

روشنگری در مفهوم جنگ نرمی آن به معنای مانور دادن بر چیزی یا کلمه ای پر فضیلت است تا هدف آن را  بدون بررسی شواهد بپذیرد و تصدیق کند.

رسانه های ارتباط جمعی از یک سو مفهوم "حقوق بشر و آزادی" را پر فضیلت جلوه می دهند و از سوی دیگر غرب را مهد‌ آزادی و مدافع حقوق بشر قلمداد می کنند، در حالی که بیشترین نقص حقوق بشر و آزادی در این کشورها صورت می گیرد.

انتقال

انتقال یعنی اقتدار، حرمت و منزلت امری مورد احترام به چیزی دیگر برای قابل قبول تر کردن آن منتقل شود،

استفاده از نمادهای مذهبی و یا ملی و انتساب به اشخاص و جریان هایی که مورد احترام توده های عمومی مردم هستند تاکتیک انتقال نامیده می شود. در این تاکتیک از ابزارهای گوناگونی مانند طنز، کاریکاتور، داستان کوتاه، شعر و موسیقی و... استفاده می شود.

تصدیق

تصدیق یعنی اینکه شخصی که مورد احترام یا منفور است بگوید فکر، برنامه یا محصول یا شخص معینی خوب یا بد است. تصدیق فنی رایج در تبلیغ، مبارزات سیاسی و انتخاباتی است. حمایت اشخاص معروف (سیاستمداران، هنرمندان، ورزشکاران، دانشمندان و...) و گروه های فرهنگی، سیاسی واجتماعی از فردی یا جریانی تصدیق نامیده می شود.

شایعه

شایعه در فضایی تولید می شود که امکان دسترسی به اخبار و اطلاعات موثق امکان پذیر نباشد. به عبارتی شایعه در جایی ایجاد می شود که خبر نباشد و یا خبر از منابع موثق منتشر نگردد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تاثیر در روحیه آنان ایجاد می شود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آن حساسیت بالایی دارد.

از این تاکتیک در تبلیغات انتخاباتی استفاده می شود که نمونه های بسیاری از آن را می توان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ملاحظه کرد.

 

هر شایعه در برگیرنده بخش قابل توجهی از واقعیت می تواند باشد، ولی ضریب نفوذ آن بستگی به درجه ابهام و اهمیت آن دارد، در واقع هرچقدر شایعه پیرامون مسائل "مبهم" و "مهم" باشد، همان مقدار ضریب نفوذ آن افزایش می یابد.

با توجه به موضوع و جامعه هدف شایعات گوناگونی تولید می شوند که عبارتند از شایعات تفرقه افکن، هراس آور، امید بخش، آتشین وغیره. در شایعه سازی از تاکتیک های گوناگون از جمله تسطیح، همانند سازی، برجسته سازی (بزرگنمایی) و... نیز استفاده می شود.

کلی گویی

محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانه های غربی مصادره و در جامعه منتشر می شود، مورد کنکاش قرار نمی گیرد. تولیدات رسانه های غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از مفاهیمی مانند جهانی شدن، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و... است. اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف و توجیه مشخص در جهت اقناع مخاطبان در زمینه ای مشخص بکار گرفته می شوند.

در واقع کلی گویی عبارت است از ایجاد ارتباط نظر و عملی خاص با مفهومی ویژه تا مخاطب بدون بررسی دلایل، شواهد و قرائن، آن نظر و عمل را بپذیرد.

تاکتیک کلی گویی تاکتیکی است که سعی می کند، ذهن مخاطب متوجه حواشی و شاخ و برگ نشده و در رابطه با هسته مرکزی پیام، حساسیت نداشته و آن را بدون بررسی و کنکاش بپذیرد که به همین دلیل برخی این تاکتیک را "بی حس سازی مغزی" نیز می نامند.

دروغ پردازی‌های بزرگ

این تاکتیک قدیمی که هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً برای ترساندن و به وحشت افکندن و فریب ذهن حریف مورد استفاده قرار می گیرد. بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان می کنند و مدام آن را تکرارمی کنند تا ذهن مخاطب آن را جذب کند. معروفترین استفاده از این تاکتیک در زمان آدولف هیتلر و توسط رئیس دستگاه تبلیغاتی نازی ها، گوبلز بوده است. گوبلز در این باره می گوید: "دروغ هرچه بزرگتر باشد، باور‌ آن برای مردم راحت تر است".

در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری اخیر شایع شد که مبلغی حدود 18 میلیارد دلار از کشور خارج و به شکلی(مضحک!) به یکی از کشورهای همسایه وارد شده است. این دروغ به قدری بزرگ بود که برخی آن را باور کردند(!) در حالی که میزان درآمد سالیانه کشور از 90 میلیارد دلار کمتر است و این حجم مالی یعنی چیزی حدود 20 درصد درآمد کشور. این دروغ بزرگ که توسط رسانه ای ضد انقلاب عنوان شد عده ای را به تردید و در مواردی به پذیرش آن وادا شته بود.

انسانیت زدایی و اهریمن سازی

یکی از موثرترین شیوه های توجیه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و یا سخت) "انسانیت زدایی" است. چون وقتی حریف از مرتبه انسانی خویش تنزیل یافت و در قامت اهریمنی در ذهن مخاطب ظاهر شد، می توان اقدامات خشونت آمیز علیه این دیو و اهریمن را توجیه کرد.

در این تاکتیک با استفاده از برچسب زنی صفات منفی به حریف از جمله دزد، قاتل، دروغگو و... به توجیه حملات و تهاجمات علیه رقیب می پردازند.

قبل از حمله آمریکا به افغانستان و عراق رسانه های آمریکا با استفاده از اخبار و القاب گوناگون تصویری مملو از رفتارهای تروریستی ، وحشی گرانه و ضد انسانی از طالبان و صدام در ذهن مخاطبان خویش القا می کردند به گونه ای که تروریست و صدام مترادف قلمداد می شد.

ارائه پیشگویی های فاجعه آمیز

در این تاکتیک با استفاده از آمارهای ساختگی و سایر شیوه های جنگ روانی از جمله کلی گویی ، اهریمن سازی و غیره به ارائه پیشگویی های مصیبت بار می پردازند که بتوانند، حساسیت مخاطب را نسبت به آن افزایش داده و بر اساس میل و هدف خویش افکار وی را هدایت نمایند.

از این تاکتیک در تبلیغات انتخاباتی استفاده می شود که نمونه های بسیاری از آن را می توان در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ملاحظه کرد.

ارائه اخبار و آمارهای آلوده به دروغ از وضعیت سیاسی، اقتصادی کشور و فاجعه آمیز بودن آینده کشور در صورت تداوم وضع موجود ذیل این تاکتیک تعریف می شود.

ایجاد تفرقه و تضاد

ازجمله اموری که در فرآیند جنگ نرم مورد توجه واقع می شود، تضعیف حریف است. ایجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقیب باعث عدم انسجام و یکپارچگی شده و رقیب را مشغول مشکلات درونی جامعه خود می کند و از این طریق از اقتدار و انرژی آن کاسته و قدرتش فرسوده می شود.

ایجاد تفرقه و تضاد موجب ایجاد "گسست" شده و در جامعه ای که به لحاظ طبیعی این گسست ها وجود داشته باشند، آنها تقویت می شوند؛ از قبیل گسست قومیت ، مذهب، دین، جنسیت، زبان، نژاد و غیره.

مهمترین هدف این تاکتیک، ایجاد گسست بین مردم و نظام سیاسی است که باعث تزلزل و تنزل اعتماد عمومی مردم و مقبولیت و پذیرش رژیم سیاسی می شود.

این تاکتیک به شدت مورد توجه بنگاه های خبرپراکنی و استکبار جهانی در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران است و در چند ماهه اخیر بر شدت بهره گیری از آن افزوده است.

ترور شخصیت

در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت می دهد. در زمانی که نمی توان و یا نباید فردی مورد ترور فیزیکی قرار گیرد با استفاده از نظام رسانه ای و انواع تاکتیک ها از جمله بزرگ نمایی، انسانیت زدایی و اهریمن سازی و... وی را ترور شخصیت می کنند و از این طریق باعث افزایش نفرت عمومی و کاهش محبوبیت وی می شوند.

دشمنان انقلاب و نظام اسلامی با استفاده از این تاکتیک و بهره گیری از ابزار طنز، کاریکاتور، شعر، کلیپ های کوتاه و... که عموماً از طریق اینترنت و تلفن همراه پخش می شود به ترور شخصیت برخی افراد سیاسی و فرهنگی موجه و معتبر در نزد مردم می پردازند.



جنگ نرم و تهدیدشناسی

اصولاً دو ویژگی را به‌عنوان ویژگی تهدید نرم در نظر می‌گیریم؛ یکی اعتباری بودن تهدید نرم است، یعنی در زمان و مکان متغیر است. مثلاً ممکن است متغیری امروزه و در زمان حال، تهدید به حساب بیاید ولی فردا یک عنصر معمولی در جامعه باشد. یا تهدیدی در یک جامعه در درجه‌ی قرمز امنیتی باشد ولی در کشور دیگر یک مسأله‌ی ساده اجتماعی باشد. ویژگی دوم این است که بحث تهدید، یک امر نسبی است. هر کشوری به فراخور موقعیت سیاسی، تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و عقیدتی ممکن است درجاتی از تهدید را داشته باشد. معمولاً کشورهایی که در منطقه‌ی خاورمیانه قرار دارند از درجه‌ی تهدید بالایی برخوردارند؛ چون هم دارای موقعیت جغرافیایی مهم هستند، هم به لحاظ تاریخی، مکتبی و عقیدتی موقعیت بالایی در جهان دارند.   

در بحث تهدیدشناسی برای رسیدن هدف مطلوب، اولین مطلبی که دارای اهمیت، تعریف تهدید است. هر کشوری می‌تواند سه محور را به‌عنوان ارزش‌های حیاتی خود تعریف کند که به مخاطره افتادن آن‌ها به مفهوم از بین رفتن پایه و اساس حاکمیت آن کشور است:

1. تمامیت ارضی آن کشور

2. ایده‌ها و الگوهای رفتاری جامعه

3. حاکمیت مستقر در آن کشور

بنابراین منظور از تهدید، عنصر یا وضعیتی است که یکی از این روش‌های حیاتی را به مخاطره می‌اندازد. هدف تهدید چیست؟ هر ویروسی یک هدف دارد؛ هدف ویروس تهدید، مختل کردن و در نهایت از بین بردن امنیت یک جامعه و در نهایت نابودی حاکمیت است. در گذشته از ابزارهای سخت و ادوات نظامی استفاده می‌کردند، اما امروزه از تهدید نرم استفاده می‌کنند.

در بحث تهدیدشناسی برای رسیدن هدف مطلوب، اولین مطلبی که دارای اهمیت، تعریف تهدید است

تهدید نرم

ویژگی‌های تهدید نرم چیست؟ اصولاً دو ویژگی را به‌عنوان ویژگی تهدید نرم در نظر می‌گیریم؛ یکی اعتباری بودن تهدید نرم است، یعنی در زمان و مکان متغیر است. مثلاً ممکن است متغیری امروزه و در زمان حال، تهدید به حساب بیاید ولی فردا یک عنصر معمولی در جامعه باشد. یا تهدیدی در یک جامعه در درجه‌ی قرمز امنیتی باشد ولی در کشور دیگر یک مسأله‌ی ساده اجتماعی باشد. ویژگی دوم این است که بحث تهدید، یک امر نسبی است. هر کشوری به فراخور موقعیت سیاسی، تاریخی، اجتماعی، جغرافیایی و عقیدتی ممکن است درجاتی از تهدید را داشته باشد.

معمولاً کشورهایی که در منطقه‌ی خاورمیانه قرار دارند از درجه‌ی تهدید بالایی برخوردارند؛ چون هم دارای موقعیت جغرافیایی مهم هستند، هم به لحاظ تاریخی، مکتبی و عقیدتی موقعیت بالایی در جهان دارند.

تهدید دارای دو مرحله است؛ مرحله‌ی ذهنی و مرحله‌ی عملیاتی. در مرحله‌ی ذهنی، دشمن یا کشور تهدیدکننده ابتدا نقاط آسیب‌پذیر جامعه‌ی هدف را شناسایی می‌کند، ابزارهایش را می‌شناسد و سپس هدف‌گذاری و سرمایه‌گذاری می‌کند و نهایتاً آن را عملیاتی می‌نماید.

تقسیم‌بندی تهدید بر دو بعد ذهنی و عملیاتی، برای پیشگیری تهدید است. باید این را بدانیم، برای مقابله با تهدید در کدام مرحله پادزهر را تزریق کنیم. تهدید نرم امروزه موثرترین، کارآمدترین، کم‌هزینه‌ترین صورت تهدید و در عین حال خطرناک‌ترین نوع تهدید است.

ما می‌توانیم مطالعات امنیتی را در حوزه‌ی تهدید به دو دسته گفتمان منفی و گفتمان مثبت تقسیم کنیم. گفتمان منفی، تهدید را به نبود امنیت تعریف می‌کند و امنیت را به نبود تهدید تعریف می‌کند. گفتمان منفی دارای دو موج است؛ موج اول این گفتمان تأکید بر جنبه‌ی نظامی دارد و می‌گوید تهدید یعنی در معرض حمله‌ی نظامی قرار گرفتن یک کشور توسط کشور دیگری و تنها عامل ناامنی را حمله‌ی نظامی می‌داند و اما موج دوم می‌گوید تهدید و عدم امنیت در حمله‌ی نظامی خلاصه نمی‌شود، بلکه در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، علم و فن‌آوری و زیست‌محیطی نیز تهدید وجود دارد.

گفتمان مثبت که جدیدتر از گفتمان منفی است می‌گوید: امنیت و تهدید دو متغیر وابسته نیست و هر کدام را مستقل می‌داند. در این تعریف، فقدان امنیت تنها فاکتور مورد نیاز تهدید نیست بلکه علاوه بر آن، وجود شرایط مطلوب برای تحقق اهداف و خواسته‌های بیگانه نیز مدنظر است. وقتی جامعه در سطح قابل قبولی برای تحصیل و پاسداری از آرمان‌ها و اخلاقیات و رفتارهای مورد قبول آن جامعه نباشد، هر چند دارای یک تهدید داخلی و خارجی مادی و محسوس نباشد، ممکن است عدم برآوردن نیازهای جامعه و مردم نوعی تهدید باشد.

سطوح قدرت نرم

اما در جهت مقابله با تهدید نرم، آن چیزی که می‌تواند مؤثر و کارآمد باشد، استفاده به‌جا از قدرت نرم است. قدرت نرم دربرگیرنده‌ی مؤلفه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک است. ایدئولوژی اعتبار ملی، خصوصیات ملی، هویت ملی و فرهنگی یک ملت و همچنین مشروعیت نظام سیاسی آن کشور از جمله موضوعاتی هستند که در چارچوب قدرت نرم مورد توجه و مطالعه قرار می‌گیرند. اما قدرت نرم از سه سطح تشکیل می‌شود:

الف) سطح راهبردی

ب) سطح میانی

ج) سطح تاکتیکی

قدرت نرم دربرگیرنده‌ی مؤلفه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک است

در سطح راهبردی که اولین سطح قدرت نرم است، قدرت متوجه رهبران و نخبگان یک کشور است و بالاترین سطح رویارویی قدرت نرم با تهدید نرم را شامل می‌شود. در این سطح، هدف افزایش قدرت، هنجارسازی خود و تضعیف قدرت حریف در صحنه‌ی بین‌المللی است و هدف حریف هم از تهدید نرم در این سطح، اولاً شناسایی نخبگان و رهبران فکری جامعه و ثانیاً ارعاب و تأثیرگذاری در آن‌ها است.

با توجه به موقعیت تاریخی کهنی که ایران دارا است و موقعیت سوق‌الجیشی و جغرافیایی که ما در آن قرار داریم، همواره دشمن در کمین بهره‌گیری از موقعیت‌هاست. پس زمینه‌سازی جهت اتحاد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی در جهان اسلام، تشنج‌زدایی و پیش‌برد صلح و امنیت در منطقه و جهان، تحرک دیپلماتیک و حضور موفق در عرصه‌های بین‌المللی، از جمله مواردی است که باعث ارتقاء قدرت نرم ما می‌شود.

ب) سطوح میانی: این سطح از قدرت نرم منحصراً به مردم و قدرت ملی تکیه دارد و از فرهنگ عامه متأثر می‌شود. در این سطح، افکار عامه از تصمیمات نخبگان و رهبران جامعه حمایت می‌کند و به آن‌ها مشروعیت می‌بخشد. در مقابل، هدف تهدید نرم در این سطح، ایجاد شکاف میان نخبگان سیاسی و فرهنگی و آحاد عمومی جامعه است. یعنی می‌خواهند مردم را از یک جماعت همراه تبدیل به جماعتی بی‌تفاوت، معارض و مخالف کنند و برای رسیدن به این هدف از ابزارهایی مثل تشویق به نافرمانی مدنی استفاده می‌کند.

ج) سطح تاکتیکی: این سطح از رویارویی قدرت نرم در سطح نیروهای مسلح صورت می‌گیرد و هدف این سه سطح از قدرت نرم باید توأمان و همراه هم مورد توجه قرار گیرد و سعی شود در هر سه سطح قدرت‌دهی و قدرت نرم جامعه افزایش پیدا کنند تا بتواند در مقابل تهدیدات نرم مؤثر واقع شود.

عناصر افزایش قدرت نرم

در تعریف قدرت نرم به یک سری عناصر توجه می‌شود که رعایت آن‌ها و رعایت معیارهای این عناصر باعث جاذبه‌دار شدن و تأثیر قدرت نرم شود. یکی از این عناصر عبارتند از: جاذبه‌ی فرهنگی، که مشتمل بر عقاید، ارزش‌ها و باورهای یک جامعه است و آن همان چیزی است که تعبیر به هویت ملی می‌شود. در واقع هویت ملی برای یک جامعه به منزله‌ی روح برای بدن است و همان‌طور که روح در بدن نباشد، جسم می‌میرد؛ اگر مملکتی هویت نداشته باشد به‌تدریج خواهد مرد.

هویت دو کارکرد دارد؛ از لحاظ داخلی عامل همبستگی مردم است و از لحاظ بین‌المللی نیز عامل شناسایی کشور توسط سایر دولت‌هاست. هویت ملی یک مسأله‌ی جمعی است که بنیادهای تاریخی، فرهنگی و اعتقادی یک ملت را در بر می‌گیرد. تکوین هویت ملی یک امر پیچیده و طولانی است و از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و حتی می‌توانیم بگوییم که رنگ‌ها و معماری هم در تشکیل این هویت اثرگذار است. بنابراین هرگونه چالشی در هویت ملی باعث تضعیف و کاهش جاذبه‌های فرهنگی آن ملت می‌شود.

قدرت نرم دربرگیرنده‌ی مؤلفه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ایدئولوژیک است

دومین عنصر دسترسی به ابعاد قدرت نرم در سطوح ملی و سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی است. هر کشوری که به کانال‌های ارتباطی منطقه‌ای و بین‌المللی دسترسی و ارتباط بیشتری داشته باشد، قطعاً از قدرت نرم بالاتری برخوردار است، مثل عضویت در کنوانسیون‌های بین‌المللی یا عضویت در سازمان‌های بین‌المللی و ایفای یک نقش مؤثر در این سازمان‌ها.

سومین عنصر، پذیرش جهانی است؛ به این معنا که یک دولت بتواند در الگوها، ارزش‌ها و اولویت‌های دیگر ملت‌ها تغییر به‌وجود بیاورد. قطعاً چنین کشوری دارای قدرت نرم بسیار بالایی است.

چهارمین عنصر، تأثیرگذاری بر سطوح مختلف نظام بین‌المللی است که مثلاً در مورد ایران می‌توانیم به تأثیر بر چرخش سیاست امریکایی "خاورمیانه‌ی بزرگ به خاورمیانه‌ی جدید" اشاره کنیم.



قدرت نرم به جای جنگ نرم

"جوزف نای" نظریه پرداز سیاسی است که در دانشگاه هاروارد تدریس می کند. وی در آغاز دهه 1990، مفهوم تازه ای را ابداع کرد که این مفهوم در ادبیات امروز جامعه ما، کاربرد بسیاری پیدا کرده است.

این مفهوم را «قدرت نرم» می گویند. او این اصطلاح را در کتاب‌ش با نام «ناگزیر از تقدم: طبیعت متغیر قدرت آمریکایی» و سپس در کتاب سال 2004 خود با نام «قدرت نرم: ابزارهایی برای موفقیت در سیاست‌های جهانی» این‌گونه تعریف می‌کند: "قدرت نرم، توانایی شکل دادن به ترجیحات و اولویت‌های دیگران است اما نه با استفاده از تحمیل و تطمیع، بلکه از طریق جذب، همکاری و اغوا." او در خلال این سال‌ها و در ضمن تألیفات خود، به طرح و توسعه ی مفاهیم مرتبط همچون دیپلماسی عمومی و دیپلماسی فرهنگی و نیز قدرت هوشمند پرداخته است. او معتقد است در عصر انفجار اطلاعات، تشخیص اطلاعات ارزشمند بسیار مهم است و کسی که بتواند این مساله را درک کند در دست‌یابی به قدرت نرم موفق‌تر عمل می‌کند.

می توان اینطور بیان کرد که این واژه در سالهای اخیر در جامعه ما بسیار مورد استفاده قرار گرفته است.

اما سوال اینجاست که : آیا ارتباطی بین دو تعبیر «قدرت نرم» و «جنگ نرم» و اصالت آن‌ها وجود دارد؟

با بررسی این دو واژه در ادبیات ما اینطور مشخص شد که از این دو مفهوم، تقریبا تلقی یکسانی در جامعه ما وجود دارد و در بسیاری از مواقع به جای یکدیگر هم استفاده شده اند.

بنابراین اینطور به نظر می رسد که نه تنها «جوزف نای»، که هیچ نظریه‌پرداز مطرح غربی دیگر نیز هیچ‌گاه از Soft War یا Soft Warfare یا Soft Conflict ،سخن نگفته است

در این‌که منشأ مفهوم «قدرت نرم» همان نظریات «جوزف نای» (به عنوان یک نظریه ی قدرت در کنار ده‌ها نظریه ی دیگر) است، تردیدی نیست و مسلما هم‌زمان با طرح آن در غرب، به واسطه ی ترجمه در ایران نیز منعکس شده است، اما دریافت این نکته که اصطلاح «جنگ نرم» اولین بار در جامعه ما توسط چه کسی مطرح شده است، دقیقا مشخص نیست.

بنابراین اینطور به نظر می رسد که نه تنها «جوزف نای»، که هیچ نظریه‌پرداز مطرح غربی دیگر نیز هیچ‌گاه از Soft War یا Soft Warfare یا Soft Conflict ،سخن نگفته است.

واقعیت موجود درباره این موضوع آن است که «جوزف نای» نظریه‌پرداز «قدرت نرم» است، نه «جنگ نرم»! تمامی آن‌چه که در منابع انگلیسی حول «جنگ نرم» (Soft War) یافت می‌شود، چیزی در حد یک جلد کتاب از سال 1988 درباره ی سیاست‌های اقتصادی ایالات متحده در آمریکای مرکزی و یا چند مقاله ی متفرقه در ژورنال‌های علوم سیاسی دهه  1960 است که احتمالا همگی بی‌ارتباط با تصور فعلی است که ما درباره جنگ نرم داریم. جالب است که تقسیم‌بندی مجعول «جنگ سخت، جنگ نیمه‌سخت، جنگ نرم» را در هیچ کدام از کتاب‌های آرشیو کتاب‌خانه‌ ی دیجیتال گوگل و یا صفحات ویکی‌پدیا نمی توان پیدا کرد.

آنچه مهم است این که بدانیم بین 2 مفهوم «قدرت» و «جنگ» تفاوت بسیار است و هر کدام از این دو تعبیر از حیطه‌ای مجزا حکایت دارند. در حوزه روابط بین‌الملل، «قدرت» در توضیح مفاهیم زیر به کار می‌رود:

• قدرت به عنوان «هدف» حکومت‌ها یا رهبران؛

 قدرت به عنوان «معیار» تأثیر یا کنترل بر روی پیامدها، وقایع، بازیگران و موضوعات سیاسی؛

 قدرت به عنوان بازتاب «پیروزی» در کش‌مکش‌‌ها و حصول «امنیت»؛

 قدرت به عنوان «کنترل» بر روی منابع و ظرفیت‌ها.

اما آیا واژه «جنگ» نیز از چنین ظرفیتی در برنامه‌ریزی و اجرا برخوردار است؟ «جنگ» بیش از هرچیز قلع‌و‌قمع، حذف و تخریب، کشته و زخمی شدن، پیش‌روی، تصاحب و غنیمت را یادآوری می‌کند.

در اینجا، لازم است که برای مشخص شدن حدود و ثغور موضوع، دو برداشت متداول اما غیر دقیق از «جنگ نرم» را مستثنی کنیم. یکی تصوری است که جنگ نرم را با جنگ‌های نرم‌افزاری و رایانه‌ای (از قبیل هک و آلوده‌سازی رایانه‌ها و وب‌سایت‌ها) یکی می‌انگارد، و دیگری آن‌که جنگ نرم را معادل مفاهیمی معمول و کهنه هم‌چون «جنگ سرد» و «جنگ روانی» قلم‌داد می‌کند؛ چرا که در غیر این‌صورت و با توجه به تاکتیک‌هایی که برای چنین «جنگ نرم»ی عنوان شده است، حضور در این عرصه فعالیتی جز «دفاع» و «خنثی‌سازی» را شامل نخواهد شد. قطعا انتظار نداریم که بتوان با استفاده از شیوه‌های غیراخلاقی و باطل بتوان به اهداف متعالی، دست پیدا کرد!

می توان اینطور تصور کرد که «جنگ نرم» به هنگام فزونی تضاد و تنازع میان قدرت‌های نرم اتفاق می‌افتد. منطقی است اگر در این جدال، به شیوه? احسن عمل کنیم و معیارهای گروهی که مبنای «جنگ نرم» مطرح شده را همان «قدرت نرم» جوزف نای می‌دانند به عنوان فرض مقبول در نظر بگیریم. به این شیوه، نقد و آسیب‌شناسی آن‌چه در حال حاضر و در کشورمان تحت عنوان «جنگ نرم» در جریان است، معقول می‌نماید. جوزف نای گفته است: "انتقاد از خود، برای قدرت نرم بسیار حیاتی است."

آسیب دیگری که بر فکر و عمل طرفداران نظریه جنگ نرم، عارض شده است، تقلیل توجه به حوزه‌های ابزاری و واسطه‌ای به ویژه رسانه‌ها است. این روی‌کرد با غلبه? نگاه انفعالی، می‌تواند معلول باور غلط در یکی‌انگاشتن «جنگ نرم» با «جنگ روانی» باشد

توجه اول در آسیب‌یابی این ورطه، بایستی معطوف به خلط رایج میان منابع، اهداف و عرصه ی «قدرت نرم» باشد. بنابر قرار پیشین، مراجعه به آراء «جوزف نای» در تشریح قدرت نرم نشان می‌دهد که او این قدرت را قدرت در دست سیاست‌مداران و هدف آن را عرصه سیاسی و روابط بین‌الملل وصف می‌کند و بدین منظور منابعی را برای این قدرت برمی‌شمارد. از جمله ی این منابع ذهنیت مخاطب، فرهنگ، منابع اقتصادی، قدرت نظامی، و استراتژی حکومت است. نای «عرصه»‌ی قدرت نرم را ذهن و روان انسان‌ها می‌داند.

جالب است بدانیم که این روند در ایران به شکل کاملا معکوسی تعریف و اجرا می‌شود. ذهنیت غالب در کشور ما، «فرهنگ» را نه به عنوان یک منبع و منشأ، که سوژه و هدف و گاه عرصه قدرت نرم می‌پندارد و انتظار دارد که جنگ نرم از سوی مسئولین سیاسی آغاز شود و در حوزه فرهنگ به ثمر بنشیند.

آسیب دیگری که بر فکر و عمل طرفداران نظریه جنگ نرم، عارض شده است، تقلیل توجه به حوزه‌های ابزاری و واسطه‌ای به ویژه رسانه‌ها است. این روی‌کرد با غلبه نگاه انفعالی، می‌تواند معلول باور غلط در یکی‌انگاشتن «جنگ نرم» با «جنگ روانی» باشد.

آفت سوم، مربوط به نوع کنش‌ها و واکنش‌های مرتبطین با جنگ نرم است. علاوه بر روی‌کرد تقلیلی و تنزلی به فرهنگ و سپس به محیط رسانه، از ابتدای طرح مسئله ی جنگ نرم، چه مسئولین دولتی و چه دیگر نهادها چون صداوسیما، تمرکز فعالیتی «انفعالی» و «سلبی» داشته‌اند.

لازم به ذکر است که حتی در صورت طرح صحیح و مبنایی نظریه «قدرت نرم»، در تعامل با آن، از دو نکته نباید غفلت کرد:

اول آن‌که این نظریه تنها یک تئوری و مدل قدرت در کنار ده‌ها تئوری ارائه‌شده از سوی دانشگاهیان غربی است که در وهله اول برای توجیه و گزارش قدرت در غرب ابداع شده‌است. چه اتفاقی افتاده که این تئوری چون وحی منزل برای برخی تلقی شده است؟ آیا قدرت تنها در «قدرت نرم» محدود می‌شود؟ چرا دیگر اقسام قدرت، هم‌چون قدرت فلسفی، قدرت هوشمند، قدرت ملی، قدرت سیاسی، و قدرت غذایی از دیده پنهان مانده‌اند؟

و آخر آن‌که همین تئوری «قدرت نرم» در وجوه گوناگون خود مورد چالش و نقد متفکرین غربی واقع شده است. آیا هواداران این نظریه هیچ می‌دانند که چهره‌هایی هم‌چون «نیل فرگوسن»، «جوزف جاف» یا «رابرت کیگن» مباحث متنوعی حول ناکاربردی بودن این تئوری ارائه داده‌اند؟ آیا هیچ‌گاه مباحث تشکیکی که توسط افراد مختلف در حوزه ی اندیشه‌ای غرب درباره قهری‌ بودن یا کنترلی بودن قدرت نرم، ارتباط میان ساختار و کارگزاری آن، و شرایط تأمین تعادل نرم مطرح شده است، مجالی برای بررسی و بازاندیشی خواهند یافت؟


آشنایی با قدرت نرم و بهره گیری از آن

 موضوع قدرت نرم به عنوان یک واژه در علم سیاست به ویژه در حوزه منازعات بشری و از زمان قدیم مطرح بوده است. قدیمی ترین مدرک درباره قدرت نرم به دوران کنفوسیوس برمی گردد. این فیلسوف چینی از لائوتسه بنیانگذار مذهب "تائو" پرسید: تائو چیست؟ لائوتسه دهانش را گشود، ولی چیزی نگفت. کنفوسیوس لبخند زد ولی شاگردانش گیج شدند. کنفوسیوس توضیح داد: لائوتسه در طریقت از ما پیشی گرفت. در دهان او، دندانی وجود ندارد، بلکه تنها یک زبان است! سخت ترینشان (دندان ها) نابود شدند، ولی نرم ترینشان (زبان) زنده مانده است. قدرت نرمی بیشتر از قدرت سختی است، این است تائو.

در تقسیم بندی های مختلف، از قدرت نرم در برابر قدرت سخت به عنوان قدرت روحی در مقابل قدرت جسمی و یا قدرت معنوی در مقابل قدرت مادی یاد می شود و قدرت نرم، در واقع توانایی شکل دهی به ترجیحات دیگران است. به عبارت دیگر، جنس قدرت نرم از نوع اقناع و قدرت سخت از مقوله اجبار است.

در قدرت نرم، رهبری کردن به صدور فرامین خلاصه نمی شود، بلکه انجام آنچه دیگران می خواهند را نیز شامل می شود. اگر بتوان دیگران را به آنچه که می خواهند سوق داد، دیگر نیازی به استفاده از هویج و چماق برای مجبور کردن نیست.

پروفسور حمید مولانا استاد دانشگاه آمریکن برای اولین بار در کتاب "اطلاعات و ارتباطات جهانی: مرزهای نو در روابط بین الملل" در سال 1986 میلادی به تعریف و تبیین واژه قدرت نرم پرداخت. مولانا قدرت را به دو بخش تقسیم کرد؛ قدرت ناملموس "نرم" که منابع آن دین، ارزش ها، باورها، ایدئولوژی و دانش هستند، و قدرت سخت یا ملموس که در مواردی چون منابع طبیعی، جمعیت، ثروت و ابزار نظامی و جنگی و غیره ریشه دارد. به اعتقاد مولانا، قدرت نرم زیربنای قدرت سخت بوده و ماهیت آن را مشخص می نماید.

براین اساس، مفهوم قدرت از دیدگاه مولانا، برحسب ارزش های خاص و مبادلات میان بخش های جامعه تعریف می شود.

مفهوم قدرت از دو بعد تشکیل می شود: دستیابی به منابع لازم جهت عمل، و توان و میل به انجام عمل.

اصل اعتقاد و نظام های ارزشی ماهیت اقدام و عوامل آن را در هر نظام مشخص می کند. در این دیدگاه، قدرت نرم اساس و زیربنا است و قدرت سخت، به عنوان ابزار، در خدمت اجرای قدرت نرم است.

این واژه در سال 1990 و از  طرف جوزف نای نظریه پرداز آمریکایی و به عنوان جایگزین قدرت سخت با انتشار مقاله ای درنشریه فارن پالسی مطرح شد و از آن هنگام دستگاه دیپلماسی آمریکا بار دیگر مباحث مربوط به "دیپلماسی عمومی " را به صحنه  عمل وارد ساخت

در تحلیل دیگری نیز آمده است: قدرت نرم روشی است غیرمستقیم برای دست‌یابی به چیزی که مدنظر میباشد. بر اساس  قدرت نرم است که در آن ممکن است کشوری در سیاست جهانی به پیش‌فرض‌های خود دست یابد زیرا کشورهای دیگر ارزش‌های او را مورد تایید قرار داده، از الگوی او تقلید می‌کنند و به میزان بارزی به آن کشور اشتیاق نشان می‌دهند. هدف قدرت نرم، هدایت دیگران به استقبال از آن چیزی است که شما به دنبال آن هستید یعنی متقاعد کردن مردم و نه اجبار آنها.

توانایی قدرت نرم می‌تواند در دو جهت یکی تقویت عزم و اراده‌ی ملی در راستای تامین امنیت ملی نظام و دوم، در راستای گسترش و صدور اراده‌ی نظام به تایید افکار عمومی در یک محیط خاص، منطقه‌ای و بین‌المللی به کار گرفته شود.

"تاثیر قدرت نرم بر افکار، عقاید و فرهنگ جوامع توام با ایجاد احساس امنیت است. تاثیر قدرت سخت بر فیزیک و ذهن مردم موجب تشویش و تشدید اضطراب آنان می‌شود. به نظر می‌رسد قدرت نرم، تعیین‌کننده‌ی معمای دانایی و قدرت سخت، تعیین‌کننده‌ی معمای امنیت باشد.

این واژه در سال 1990 و از  طرف جوزف نای نظریه پرداز آمریکایی و به عنوان جایگزین قدرت سخت با انتشار مقاله ای درنشریه فارن پالسی مطرح شد و از آن هنگام دستگاه دیپلماسی آمریکا بار دیگر مباحث مربوط به "دیپلماسی عمومی " را به صحنه  عمل وارد ساخت. اگرچه آمریکا  تا پیش از آن به مدت دو دهه این سیاست را بصورت غیراعلام شده دنبال می کرد، اما از این زمان به بعد نیز بصورت شفاف در عرصه  رسانه ها وارد گردید و از همین زمان دیپلماسی رسانه ای نیز به شکل گسترده تری به کار گرفته شد. موضوع اصلی مقاله جوزف نای راه های مقابله با نفوذ کمونیسم به رهبری شوروی از طریق نفوذ از درون بدون به کاری گیری قدرت نظامی بود.

پیش ازآن در دهه هشتاد میلادی و بویژه در دوران اصلاحات گورباچف از سال 1985 به بعد در شوروی امکانات و شرایط مناسبی فراهم شد تا آمریکا از طریق برقراری تماس با روشنفکران  ناراضی و همچنین مقام های برجسته حزب کمونیست که از شرایط موجود در کشورشان ناراضی بودند، بتواند طی شش سال به اندازه 60 سال پیش از آن، موقعیت خود را در شوروی، رسانه ها و محافل ذی نفوذ مالی و فرهنگی گسترش دهد. این معجزه دقیقا بخاطر استفاده از "قدرت نرم" به جای "قدرت سخت" تحقق پیدا کرد. یکی از اصلی ترین شاخص های به کار گیری قدرت نرم استفاده از رسانه به عنوان ابزار جنگ نرم بود. کار دیپلماسی آمریکا در کنار دیپلماسی رسانه ای تا آنجا پیش رفت که بوریس یلتسین دبیرکل وقت  حزب کمونیست شهر مسکو با آمریکا کاملا هماهنگ شد به گونه ای که وقتی توانست از طریق زد و بند درون حزبی به ریاست جمهوری روسیه که در آن زمان یکی از جمهوری های پانزده گانه شوروی محسوب می شد، دست پیدا کند در عمل در برابر کودتاچی های حزب کمونیست شوروی ایستاد و با بازگشت گورباچف به قدرت او را چند روز پس از کودتا، مجبور به کناره گیری رسمی از مسئولیت کرد تا زمینه برای اعلام رسمی فروپاشی شوروی با حمایت مستقیم و غیر مستقیم آمریکا فراهم شود.


فراماسونرها،افسران عرصه قدرت نرم

بخش سیاسی- بدون شک، فرهنگ، اساس هویت هر ملت و مبنای تمام کنش‌ها و واکنش‌های آن به شمار می‌رود. پس با ایجاد تغییر در عناصر فرهنگی یک جامعه، زمینه تغییر و تحول در سایر اجزا، راحتتر فراهم می شود. همین مسئله است که موجب می شود ابرقدرتها و استعمارگران دنیای امروز، به طراحی راهکارها و شیوه هایی بیندیشند که از طریق فرهنگی بر تفکر ملتها تاثیر گذارند.

به این ترتیب قدرت طلبان و غولهای اقتصادی در سطح جهان، بیشترین حیطه تمرکز خود را بر عرصه فرهنگی گذاشته اند. چرا که تاریخ نشان داده که جنگ روانی با بهره گیری از حربه های اعتقادی، موثرترین شیوه برای استعمار و استثمار است. پس چندان بعید نیست که در دنیای فعلی هر روز شاهد ظهور تفکر یا مکتبی هستیم که اهداف خاصی دارند و عده ای را به سمت خود می کشانند.

به نظر می رسد نوعی جبهه بندی در سطح  و سیع وجود دارد که با پشتوانه هایی همچون سیاست، صنعت، پول و رسانه همراه است. این یک جنگ نرم روانی است و بسیج عمومی هیچ تاثیری برآن ندارد. آنچه مهم است در درجه اول شناخت و معرفی ابعاد و مصادیق این جنگ وسیع است. شاید که شناخت این مصادیق بتواند همچون چراغی باشد که روشنی بخش برخی از رهگذرهای تاریک این عرصه باشد.

تصور می شود که مکتب فراماسونری که امروز در صور گوناگونی نمود پیدا کرده، می تواند به عنوان یکی از مصادیق جنگ نرم محسوب شود. بدین لحاظ که در پایه های اصلی اعتقاد اهالی این مکتب، تفکرات اومانیستی وجود دارد. این یعنی اصالت انسان. یعنی انسان و نیازهای او همه چیز است و برای تامین این نیازها باید تلاش کرد. حتی اگر به سایر چیزها صدمه وارد شود، باید به این اهداف رسید.

به نظر می رسد نوعی جبهه بندی در سطح  و سیع وجود دارد که با پشتوانه هایی همچون سیاست، صنعت، پول و رسانه همراه است. این یک جنگ نرم روانی است و بسیج عمومی هیچ تاثیری برآن ندارد

این یک مبنای اعتقادی است که وسیله ای برای بهره برداری در جنگ نرم محسوب می شود. به این واسطه می توان تفکر افراد را به اسارت گرفت و نوعی شستشوی مغزی را عملی کرد. به این ترتیب در بسیاری از موارد اندیشه و احساسات انسانی محو می شود و نوعی یکسان اندیشی در میان پیروان یک مکتب شکل می گیرد.

عده ای از افراد در زندانی از عقیده گرفتارند و به گونه ای تربیت شده اند که زندان خود را به شدت دوست دارند و تسلیم آن هستند.

اومانیسم و ماهیت فرهنگی دوره جدید

اومانیسم یعنی اعتقاد به اصالت بشر، در برابر اعتقاد به اصالت خدا. تئیسم یعنی بشری کردن همه امور.به جای خدایی کردن آنها. در این تفکر،خود انسان یعنی حکم خویش را جایگزین احکام دینی و الهی می کند.

طبیعتا این فرهنگ به خاطر قدرت و حاکمیت دیانت در  جامعه ما، به یکباره نمی تواند اثر بخش باشد. به همین دلیل در ابتدا باید به صورت نهضت اصلاح و تجدد دینی ظاهر می شود و با این شعار که "روحانیت و کلیسا در دیانت مسیح چیز زائدی است" و یا اینکه در دین باید اصلاحاتی صورت گیرد تا با اوضاع فعلی سازگاری داشته باشد. به این ترتیب مسیحیت را طبق امیال بورژوازی تفسیر کردند تا دست و پا گیر نباشد.

آنچه اصالت یافت نفسانیات بود. در این رابطه مارکس جامعه شناس هم معتقد بود که برای بورژوا به جز پول،امر مقدسی وجود ندارد. پس نباید بدان تاخت. به همین خاطر مسیحیت و کلیسا برای بورژوا یک زندان بود و قرون وسطی یک سلول تنگ که فرصتی برای تاختن نمی دهد. در این چارچوب فکری و اعتقادی، حد و مرز و امور دینی عذاب آور می شود. در گذشته این اعتقاد در تمامی ابعاد فرهنگی و اجتماعی نفوذ کرد و تاثر خود را نشان داد. در همین راستا بود که جریانات فکری با عنوان اصلاح و تجدد دینی شهرت یافتند و این پایه و مبنایی شد برای اینکه امروز تفاسیر جدیدی از دین ارائه شود، به گونه ای که تنها به نفع انسان و آزادی او در هر زمینه ای باشد.

وقتی چنین چیزی اصل قلمداد می شود، زمینه فراهم است تا مکاتبی با عمر چند صد ساله،همچون فراماسونری، امروز با شکل و شمایلی جذاب و دلفریب رخ نمایان کنند و اتفاقا در میان قشری از جوانان و نوجوانان جایگاهی بیایند تا اهداف خود را پیش برند.

اومانیسم یعنی اعتقاد به اصالت بشر، در برابر اعتقاد به اصالت خدا. تئیسم یعنی بشری کردن همه امور.به جای خدایی کردن آنها. در این تفکر،خود انسان یعنی حکم خویش را جایگزین احکام دینی و الهی می کند

سایرعقاید فراماسونری

گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه ی اعتقادی متفاوتی دارند؛ اما  با  این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی  یافت.  نکته ی  مهم این است که فلسفه ی وجودی  بسیاری  از  عقاید  ماسونی  به  طور  کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات  نیست.  برای  مثال  شواهد  فراوانی  وجود  دارد  که  نشان  می دهد  اکثر  گروه های ماسونی،  علایقی به اعتقادات شیطانی و تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) نشان می دهند و از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده  می شوند، بهره می برند. البته این نمی تواند به این معنا باشد که ماسون ها  ته مایه هایی از شیطان پرستی در اعتقاداتشان دارند، ولی کاملا مشخص هم نیست که چه عاملی آنان را  به این تفکر سوق داده است. شاید شیطان نمادی برای مقابله با دینداری و شریعتمدار بودن افراد باشد. البته نکته ی  دیگر  این  که بسیاری از گروه های ماسونی،  الهه های  ملل  باستان  را  نیز  ارج می نهند. از جمله: Isis و   Osirisو... که این مطلب کاملاً اثبات شده  است.  اما  ما دقیقا نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را تقریبا کنار گذاشته و  هم  شیطان  و  هم  الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!

 لذا بخشی از عقاید ماسون ها که تقریبا اثبات شده اند، عبارتند از:

اعتقاد فراوان به اومانیسم.

اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی)  و  عدم  اعتقاد  به  روح  و  مسایل فرامادی.

 * اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه 33. گروه های ماسونی 33 مرتبه و 33 درجه دارند. شخصی که به درجه ی 33 می رسد ، قدرت  زیادی  داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.

* علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف  واکسن  آبله.

در  این  میان  به  نظر می رسد که علاقه و توجه  افراطی ماسون ها  به  علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در  دین  اسلام هم تأکید زیادی  بر  فراگیری  علم  و  دانش شده  است،  اما  از  مسلمانان خواسته شده  تا  به   صورت  معتدل (نه افراط، نه تفریط)  به  علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده  نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما  در  فراماسونری  علم خود یک هدف است.

در  این  میان  به  نظر می رسد که علاقه و توجه  افراطی ماسون ها  به  علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد

البته بخشی دیگر از باورها و رفتارهای ماسونها نیز وجود دارد که بسیار مبهم و مرموز است و به نظر به دنبال قصد دیگری هستند. این باورها عبارتند از:

    * ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)

    * بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)

    * اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.

    * بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و ... و  احترام  به  عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).

    * اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان.

    * اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان  پایتخت  عقیدتی  در  بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور  ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.

    * اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Artichrist  = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای  (دهه ی اول)   قرن 21  و  شروع  حکومت جهانی شیطانی  توسط  او.

البته  ممکن  است که  Antichrist  مورد  نظر   خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه  ممکن  است  Antichrist  مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۱۶
ر. آ. قره باغ